نگاهی به حضور و فعالیت بهائیان در امریکا، فاز3، 1958-2000 (6)

1 615

در غرب خبری نیست

مرگ شوقی افندی در میانه برنامه ده ساله جهاد اکبر اتفاق افتاد و موجب بی رغبتی و سست ایمانی در تمامی ارکان جامعه بهائی امریکا گردید. از آنجا که رهبربهائی وصیتنامه ای به جا نگذاشت و جانشینی برای خود انتخاب نکرد ، ایادیان امرالله سریعاً در حیفا گرد آمدند و بلافاصله بیانیه ای خطاب به بهائیان عالم منتشر کردند که از آن پس یک گروه نه نفره از آنان، به هدایت و تمشیت امور جامعه امر خواهند پرداخت . بنظر میرسد  انتقال قدرت به راحتی در حال انجام بود که فرمانده امریکایی شوقی افندی ، ایادی امرالله ، میسن ریمی ، اعلام کرد ” نظام ولایت امرالله باید ادامه یابد ، و او به واسطه انتصابش بعنوان ریاست شورای بین المللی بهائی، باید گاردین جدید اعلام شود.” ایادیان واکنش نشان داده و او را ناقض عهد و میثاق اعلام کردند . پس از آن، ریمی اقدام به تاسیس گروه بهائیان ارتدکس نمود .

      بهائیت و جنبش حقوق مدنی

            وقتی شوک نداشتن ولی امرالله فرو نشست ، جامعه بهائی امریکا دوباره توجه خود را به اهداف برنامه ده ساله جهاد اکبر معطوف کرد . در آن زمان ، جامعه امریکایی سرگرم بررسی نتایج رای تاریخی دیوان عالی کشور در پرونده براون – در برابر شورای آموزش توپیکا – کانزاس ( 17 مه 1954 )  بود ، که در آن رای قضات اعلام  داشتند  تفکیک  کلاسها  و تجهیزات آموزشی اساساً و ذاتاً غیرعادلانه بوده و لذا برخلاف قانون اساسی میباشد . این تصمیم تاریخی بسیاری از سیاهان و سفیدهای طرفدارآنها را ترغیب کرد تا برای پایان دادن به همه تبعیض های نژادی و آداب و رسوم تفکیک نژادی ، در سراسر کشور ، به ویژه در ایالت های جنوبی ، تلاش کنند.

            رویدادهای مهم و شاخص هم در دسامبر 1955 اتفاق افتاد . هنگامی که رزا پارکسRosa Parks بخاطر امتناع از رفتن به قسمت مخصوص سیاهان در اتوبوس ، در مونتگمری (آلاباما) بازداشت شد. بلافاصله سیاهان محلی هم با تحریم سوار شدن در اتوبوس های تفکیکی ، واکنش نشان دادند . این احساس تبعیض و بی عدالتی با سمبل نیروی تاریخی سیاهان امریکایی ، مارتین لوتر کینگ جونیور، در هم آمیخت، و منجر به اعتراض نژادی خودجوش، و یک جنبش اعتراضی عمومی و همگانی گردید ، که پس از 1957 توسط اتحادیه رهبران مسیحی جنوب رهبری و هدایت شد .

            به علت همبستگی پیشین برخی ازبهاییان با جنبش ملی پیشبرد سیاهان و جنبش آشتی و تفاهم ، تعدادی ازانها روابطی با اشخاص مهم در درون جنبش حقوق مدنی ایجاد کرده بودند . بسیاری از بهائیان ، علیرغم تعهد بهائی خود مبنی بر عدم عضویت و جانبداری از موضعگیری های حزبی سیاسی ، عمیقاً در حوزه تساوی و همزیستی نژادی فعال بودند . بعلاوه ، اعضای یک گروه کوچک ولی موثر و با نفوذ از سیاهان امریکایی بهائی، اصرار داشتند دیدگاه های خود را آشکارا بیان کنند؛ و فراتر از روال آهسته و تدریجی برای پایان دادن به تفکیک نژادی، حرکت نمایند . یکی از این گروهها در نَشویل تِنسی متمرکز بود ، که در آنجا سارا پریرا Sarah Pereira، بعنوان رئیس دپارتمان زبانهای ادبی در دانشگاه دولتی تنسی، منصوب شده بود؛ و در همان زمان، پسر رئیس دانشگاه را بهائی کرده بود . همچنین در کالج تنسی آ و آی یک دانشجوی بیست ساله سیاه امریکایی بنام کال رولینزCal Rollins،که در دانشگاه آریزونا ،شهر توکسان   Tucson درس میخواند، بهائی شده بود . شاعر سیاهپوست بهائی، رابرت هایدن هم – که هنوز اسم و شخصیت مشهور و سرشناسی نشده بود – در مجاورت آنها ، در دانشگاه فیسک  Fisk بود.1

            در تابستان 1959 ، رولینز و بعضی دیگر از دوستان بهائی اش یک گردهمایی چند نژادی ، تحت عنوان وحدت عالم انسانی ، در فیسک برگزار کردند . بیش از 300 نفردر آنجا حضور یافتند .2  در گردهمایی هیچ اعتراض روشن یا بحثی از فعالیت درباره حقوق اجتماعی نبود ، ولی با توجه به جوّ سنگین نژادی در شهر ، در آن زمان ، عنوان گردهمایی چند نژادی و وحدت نژادی بسیار گمراه کننده بود . از این رو فعالیت  بهائیان سیاهپوست امریکایی و متحدان سفید آنها مورد توجه مرکز ملّی بهائی قرار گرفت که هنوز سیاست همزیستی نژادی ملایم و تدریجی و غیردرگیرانه ای داشتند . موضوع مشارکت بهائیان در چنین برنامه ها و رویدادها هنگامی مشکل آفرین شد که دو جوان سیاهپوست بهائی، درمهمانی نهارنشویل، موسوم به شنبه بزرگ ( 27 فوریه 1960 )، دستگیر شدند . متعاقباً در زمان برگزاری کانونشن ملّی بهائی( 28 آوریل تا اول مه ) بحث نحوه و میزان مشارکت بهائیان در جنبش حقوق اجتماعی به موضوع کانونی و اصلی تبدیل شد .

مخالفت نهادهای رسمی بهائی با وحدت نژادی و جنبش مدنی سیاهان

            شور و مشورت در میان 1100 بهائی حاضر در کانونشن ملی بسیار گرم شده بود . محافظه کاران طرفدار محدودیت ارتباط موجود در ان زمان بودند ، در حالی که افراد فعّال مدنی تمایل داشتند بهائیت بطور رسمی و آشکار به تظاهرات جنبش حقوق اجتماعی به پیوندند . حتی محفل ملّی نیز دچار تفرقه و دودستگی شد و در یک مقطع ، الس ورت بلاک وِل Ellsworth Blackwell، عضو سیاهپوست محفل ، بخاطر ایراد نطق تند و آتشین ، از سمت خود تعلیق شد . 3 میانه روها خواهان بردباری نسبت به بهائیان فعال در جنبش مدنی ، مادام که آنها پای آیین بهائی را به  فعالیت اجتماعی خود نکشانند ، بودند . در پایان ، هیچ سیاست و خط مشی مشخص و روشنی درباره فعالیت افراد بهائی، از آن اجتماع حاصل نشد . بهرحال، محفل روحانی ملّی از حمایت آشکار از جنبش حقوق مدنی سرباز زد .

            یکی از بحث های محافظه کاران در توجیه موضع خود ، این بود که شوقی افندی ورود به مباحث حقوق مدنی را ممنوع کرده است . البته موضوع این نبود . برای مثال ، در سال 1948 ، الس ورت بلاک ول با شوقی افندی مکاتبه و از او پرسید که آیا اشتباه است که دانشجویان بهائی در دانشگاه شیکاگو ، با پیوستن به تظاهرات برعلیه  تبعیض نژادی و همراه داشتن پلاکاردی که روی آن ” بهائی ” نوشته شده ، شرکت کنند ؟ پاسخ شوقی افندی از طریق منشی گاردین ( ژانویه 1948 ) چنین بود : ” ایشان اشکالی در حضور بهائیان دانشجو در تظاهرات اعتراضی ، به نحوی که بیان کرده اید نمی بیند . برعکس، ایشان متعجب است که چگونه میتوان بی تفاوت بود ، در حالی که سایر دانشجویان مشغول فریاد و بیان دیدگاه  در چنین بحث مهم و حیاتی ، که ما به شدت نسبت به آن حساس هستیم ، میباشند .” 4

            به تدریج ، تا سال 1963 ، آن کسانی که در کانونشن 1960 خواستار دور نگهداشتن بهائیان از جنبش و تظاهرات حقوق مدنی بودند ، نفوذ و قدرت و سلطه خود را از دست دادند. روحیه مردم در سراسر کشور به سرعت در حال تغییر بود و امکان جدا نگهداشتن جامعه بهائی از این تحولات وجود نداشت . علاوه بر این ، تغییرات مهمی نیز درعضویت محفل ملّی بوجود آمده بود . در سال  1961 ، سارا پریرا به عضویت محفل ملی بهائیان امریکا انتخاب شد، و وقتی در سال 1963 انتخابات اعضای بیت العدل جهانی – که همه اعضای آن مرد بودند – برگزار شد، چند تن از اعضای محفل ملی امریکا هم به بیت العدل راه یافتند . این موضوع ، جا را برای ورود افراد جوانتر به ویلمت(محل تشکیل جلسات محفل ملی بهائیان امریکا) باز کرد . افراد جدید انتخاب شده برای عضویت محفل ملّی در آن سال عبارت بودند از : فیروز کاظم زاده ، استاد تاریخ در دانشگاه ییل ، و دانیل جوردن ،پروفسور در رشته تعلیم و تربیت . آندو هم ، همچون پریرا ، در موضوع نژادی ، دیدگاه لیبرال و آزادی داشتند .

            یک موضوع مهم پیش روی محفل ملّی جدید ، ترکیب جلسات بهائی در مناطق جنوبی کشور بود . بسیاری از بهائیان سفید درآن منطقه، هنوز از سیاست سال 1937 ، مبنی برتشکیل جلسات بصورت تفکیک نژادی در جوامع بهائی پیروی می کردند ، و باور داشتند که جلسات مشترک و هم نژادی موجب بی علاقگی آنها به بهائی شدن خواهد بود . بهائیان ایده الیست جوان کاملا گیج شده بودند که چرا باید به بهائیان اجازه تشکیل جلسات تک نژادی و تفکیک نژادی داده شود، که مخالف تعلیم وحدت عالم انسانی خودشان ، و مخالف اهداف جنبش فعالان حقوق مدنی است ؟ محفل ملّی نیت و قصد خود را با طرد اداری یک رستوران دار جنوبی که با تفکیک نژادی در محل کارش مخالفت کرده بود ، به خوبی روشن کرده بود .5  در نتیجه دخالتها و تعاملات بیرونی، تا اواخر دهه 1960 ، بیشتر جوامع بهائی در مناطق جنوب ، جلسات خود را بصورت مشترک و همزیستی برگزار می کردند .

            محفل روحانی ملّی هم باید خود را با تقاضای فزاینده بهائیان زیادی که درخواست اجازه برای حضور در تظاهرات و برنامه های مختلف حقوق مدنی و سایر فعالیت های مسالمت آمیز داشتند ، انطباق می داد . این حقیقت که دانیل جردن ( عضو محفل ملّی ) و همسرش ، روابط دوستانه شخصی با دکتر مارتین لوتر کینگ و همسرش داشتند ، احتمالاً درتغییر نگرش درسطح محفل ملی بهائی موثربوده است . این تغییر نگرش را میتوان در تصمیم اتخاذ شده در کانونشن ملی بهائی در سال 1963 ملاحظه کرد ، هنگامی که یک زوج سرشناس اهل بالتیمور ، آقا و خانم اوژن بایرد Eugene Byrd، با محفل ملّی تماس گرفته و درخواست تایید محفل برای شرکت در تظاهرات آرام و راهپیمایی ، به اتفاق لوترکینگ ، در شهر سلمای Selma آلاباما را کردند. در آخرین دقیقه، محفل اعلام موافقت کرد و پس از آن آقا و خانم بایرد در راهپیمایی شرکت نمودند.6 گرچه محفل ملّی  بهائیان امریکا ، هیچگاه بطور آشکار جنبش حقوق مدنی را تایید نکرد ، و به بهائیان اجازه شرکت در راهپیمایی ها با پلاکارد بهائی را نداد ، اجازه به افراد بهائی برای شرکت فردی در راهپیمایی های حقوق مدنی، نوعی پیشرفت و حرکت رو به جلو، نسبت به مصوبه کانونشن ملی 1960 ، بود . گفتنی است که نامه 1948 شوقی افندی به اِلس ورت بلاک ول ، که به بهائیان اجازه داد ه بود  بعنوان ” فرد بهائی ” در راهپیمایی و تظاهرات علیه نژاد پرستی شرکت جویند ، در شماره ژوئن 1964 نشریه بهائی نیوز باز نشر شد . در این زمینه ، گرچه افراد و مسولان تشکیلاتی بهائی هرگز دربارة موضوع نافرمانی مدنی مطلبی نگفته اند  ، تحقیق و بررسی ما نشان داد که افراد بهائی در رویدادهای عمده، در حوزه جنبش حقوق مدنی ، از بایکوک در مونتگمری تا راهپیمایی آزادی ، و از جنبش آلبانی تا تاسیس کمیته هماهنگی عدم خشونت دانشجو، حضور داشتند .7

برنامه 9 ساله بیت العدل جهانی  : 1972 – 1964

            بیت العدل جهانی در آوریل 1963 انتخاب شد و یکسال بعد برنامه نه ساله خود را منتشر کرد . برنامه از راهکار و تاکتیک هایی شبیه به برنامه های شوقی افندی، در حوزه تبلیغ وگسترش بهره گرفته بود. ولی در حالی که استراتژی گاردین بر توزیع و پراکندگی تاکید داشت ، تمرکز برنامه نه ساله بر افزایش تغییر دین دیگران و بهائی سازی بود .

            در امریکا قرار بود تعداد محافل محلّی از 334 به 600  مورد ، و تعداد نقطه بهائی ( مناطقی که حداقل یک فرد بهائی در آن ساکن باشند ) از 1650 به 3000 نقطه افزایش یابد . در پیامی که شروع برنامه را اعلام می کرد بیت العدل جهانی بار دیگر به بهائیان یادآور شد که توسعه مطلوب باید با ” تلاش خالصانه همه بهائیان در تبلیغ ، زندگی بر اساس حیات بهائی ، پرداخت تبرعات به صندوق های بهائی، و به ویژه تلاش و کوشش پیگیر و مستمر برای درک هرچه بیشتر اهمیت آموزه های بهاءالله همراه باشد .” 8

            زمانبندی برنامه 9 ساله در امریکا مناسب بود، زیرا با ظهور تغییرات مهمی در عرصه های اجتماعی و دینی امریکا همزمان شد . ایده الیسم اجتماعی مرتبط با جنبش حقوق مدنی ، با اوهام زدایی تدریجی از جنگ ویتنام ، ظهورو پیدایش قدرت سیاهان مسلح، و سرپیچی تعداد کثیری از دانشجویان و فعالان اجتماعی از بسیاری از ارزشها و نهادهای اجتماعی سنتی ، و در نتیجه، تلاطم های فرهنگی دهه 60 مرتبط شد . چالشها و مطالبات صریحی در زمینه دین و امر مقدس ، الهیات محافظه کارانه و قواعد اخلاقی بروز کرد . ” اخلاقیات جدید ” و ” مرگ خداوند ” واژه های رایجی شدند.9  برخی تلاش کردند این خلاء معنوی را با نظامهای دینی ، فلسفی، یا روانشناسی مختلط – عمدتا غیرمسیحی – پرکنند.

            در چنین شرایط اجتماعی ، اصول و تعالیم بهائی ، توام با ادعاهای وحدت گرایانه و برنامه های روحانی آن ، گوشهای زیادی برای شنیدن یافت . از آن گذشته ، راهبرد تبلیغ  بهائیان در هند ، که در اوایل دهه 60 موفقیت آمیز به نظر میرسید ، به طرز گسترده ای در امریکا مورد استفاده قرار گرفت . در نتیجه ، بسیاری از فعالیت های مرتبط با تبلیغ و تغییر کیش ، از حالت فایرساید و سایر اشکال متداول ، به سبک و شیوه ابتکار و تصمیم در جا، تحول یافت . بصورت ناشناس و مکرّر ، با افراد مستعد برای بهائی شدن ، در خیابانها تماس گرفته میشد . همراه با این روش آشکار و عمومی در تبلیغ ، نگرش دیگری نیز در خصوص تغییر دین دیگران ایجاد شد و آن اینکه  قلب و احساس را مقدم  بر عقل و فکر قرار دادند .

            حال و هوای این راهبرد را تا حدی میتوان در پیام 1964 بیت العدل جهانی ملاحظه کرد . بیان بیت العدل دربارة تسجیل بهائیان چنین است : همواره انگیزه اصلی باید واکنش فرد به پیام خداوند و شناسایی و تصدیق پیام آور او در نظر گرفته شود . آنانکه خود را بهائی معرفی می کنند باید شیفته زیبایی تعالیم و عاشق بهاءالله باشند . لازم نیست تصدیق کنندگان تمام استدلالات و براهین ، تاریخ ، احکام و قوانین ، و اصول و تعالیم امر را بدانند و به آنها آگاهی داشته باشند .10

            در ابتدای برنامه 9 ساله ، جمعیت بهائیان امریکا اندکی بیش از 10000 نفر بود . تا سال 1968 این جمعیت به 765 17 نفر رسید؛ و دو سال بعد آمار آنها به 23994 نفر بالغ گردید . ویژگی اجتماعی این دوران، رشد سریع گرایش و بهائی شدن جوانان بود. برخی مطالب در این زمینه از تالیفات آماری برگرفته از فرمهای تکمیل  شده از سوی تازه بهائیان ، درمدت 8 ژانویه تا 5 فوریه 1969 ، قابل برداشت است . از میان 193 نفری که فرم پرسشنامه را دریافت کردند ، 160 نفر آنرا برگرداندند ، 70% آنها زیر 24 سال بودند. 11  گرچه بررسی و مطالعه صورت گرفته ، کامل و صد درصد نبود ولی جامعیت داشت و نتایج حاصله منطقی بود .12  تاریخ نویس بهائی امریکایی ، رابرت استاکمن Stockman، به توضیح بیشتر مطلب پرداخته است: ” حال بهائیان مسن باید جامعه ای متشکل از افرادی با موی بلند ، لباس کثیف و جوانی شادمانه را شاهد باشند . ” 13

            نتایج و عواقب این افزایش تسجیل متعدد بود . تبرّعات به طرز قابل ملاحظه ای افزایش یافت ، و درآمد حاصل از افزایش فروش کتاب چنان زیاد شد که موسسه انتشاراتی بهائی توانست ساختمان جدیدی خریداری کند . کارکنان و حقوق بگیران مرکز ملّی بهائی در ویلمت، ده برابر شدند ، و تعداد فعالان حوزه جوانان، به ویژه کنفرانس جوانان ، چند برابر گردید . این موج جدید امید و شادی، که استاکمن به آن اشاره دارد ، مستلزم تغییر چهره جامعه بهائی امریکا بود . عبارت زیر تصویر مختصری از داستان فرایند بهائی شدن پنج نفراست ، که میتوانند نمایندگان این موج گرایش جوانانه باشند .

            1- کتی 21 ساله بود و اخیرا به هنگام ازدواج، همراه همسرش ، در سال 1968 ، بهائی شد .14  او از یک خانواده متوسط رو به بالا ، سفید پوست ، اهل سن فرناندو ،در حومه لس آنجلس ، و دانشجوی دانشگاه کالیفرنیا در لس آنجلس بود. پیشینه دینی او به کلیسای لیبرال متدیست برمیگردد . در شورشهای 1965 واتس، کلیسای او درب هایش را به روی تعدادی از خانواده های سیاهپوست باز کرد و بطورموقت آنها را پناه داد . مسیحیت کتی ابتدائاً مبتنی بر متون اجتماعی انجیل میشد . همان طور که خود کتی بیان داشته : ” من هیچگاه این عقیده را که مسیح زنده است را باور نداشته ام . آنچه که برای من مهم است رفتار و عملکرد مسیح ، و توجه او به فقرا و نیازمندان جامعه است .” 15   در بهار 1967 ، کتی در یک سمینار برگزار شده توسط دانشگاه کالیفرنیا با عنوان ” دین : نهاد یا الهام ” شرکت کرد . کتی در کنفرانس با دو بهائی آشنا شد و آن دو در روزهای بعد ، درباره عقیده بهائی خود با کتی گفتگو کردند . او از این ایده که همه ادیان جهان دارای حقایق روحانی هستند و جامعه بشری ، جامعه واحدی است تحت تاثیر قرار گرفته است . وقتی به خانه برگشت ، او و شوهرش با کلوپ بهائی در دانشگاه کالیفرنیا تماس گرفته و شروع به مطالعه درباره تاریخ و تعالیم امر کردند .تقریبا یکسال بعد ، هر دوی آنها تسجیل شدند .

            2- هنگامیکه اندرو ، در سال 1970 ، در کوروالیس Corvallis اورگان ، بهائی شد تنها 17 سال داشت . پدرو مادرش از طبقه پایین – متوسط بوده و به لحاظ اعتقادی ، عقیده ای به ماوراءالطبیعه نداشتند ، هرچند در محیط منزل، اهمیت زیادی برای ایجاد ارزشهای اخلاقی قائل بودند. اندرو در دوره دوم دبیرستان ، شروع به تحقیق در امور روحانی کرد . او کتابهای زیادی را خواند و بسیار تحت تاثیر کتابهای هرمان هسه قرار گرفت ، به ویژه کتاب ” سیذارتا “Siddhartha . در یک هفته ، هنگامی که او برای برداشتن درس حق انتخاب داشت ،  درسی درباره  بهائیت برداشت. او از احترام بسیار معلم نسبت به ادیان تحت تاثیر قرار گرفت . درماههای بعد، اندرو چند کتاب درباره بهائیت خواند ، از جمله کتاب”بهاءالله و عصر جدید” که آنرا در کتابخانه عمومی دیده بود .

          آنچه که او از آن ایام به یاد می آورد تصویر عبدالبها بود.” عبدالبها برای من نوعی تجسّم معنویت بود .” 16 در بهار 1970 بود که اندرو شنید یک برنامه تبلیغی بهائی ( فایرساید ) در خوابگاه دانشجویی دانشگاه اورگون اجرا میشود و او تصمیم به حضور در آن گرفت. در مسیر فایرساید او برنامه معنوی خاصی را تجربه نمود و احساس کرد که گمشده خود را یافته است . وقتی سخنران در پایان گفتار خود پرسید  آیا کسی مایل است  بهائی شود ؟ اندرو فرمی را امضاء کرد  و اعتقاد خود را تصدیق نمود .

            3- جان ، فردی از طبقه کارگر ، با پیشینه کاتولیک ایرلندی ، و شاغل در نیروی دریایی بود که در سال 1974 درباره آیین بهائی مطالبی شنید.17  او جوانی 21 ساله و بسیار مذهبی بود . در یک موقعیت خاص ، او تجربه معنوی خاصی را گذراند . گویا مریم مقدس را می بیند در حالی که گویا ذکر میگوید : چند لحظه بعد او تصمیم گرفت که کشیش شود . جان در دریا بود که از یکی از همقطارانش درباره آیین بهائی شنید . متعاقباً آندو نفر در حضور جمع زیادی از ملوانها یک بحث و مناظره دینی انجام دادند . در یک لحظه جان پرسید : اگر پادشاهی خدا محقق شده ، دیگر من اینجا روی ناو جنگی چه می کنم ؟ دوستش پرسید : پادشاهی خدا چیست ؟ این پاسخ موجب شد تا جان به یک تفکر و سیر معنوی بپردازد و در بحثهای بعدی جواب را از دوستش بشنود : ” پادشاهی خداوند در درون تو است . ” در آن لحظه او بهائی شد و سپس به مطالعات خود ادامه داد . همسرش ، کلارا ، که او هم کاتولیک بود ، بهائی شد . تغییر کیش این دو باعث مجادله و تنش زیادی با خانواده های هر دو ، که کاتولیک بودند، شد؛ ولی آندو همچنان بهائی ماندند .

            4- کارل Carl در سال 1967 دانشجوی کالجی کوچک درمیشیگان شمالی بود که اولین بار درباره امر بهائی شنید . او فردی از طبقه متوسط بود با پدری امریکایی و مادری انگلیسی ، که در دوران جنگ با هم آشنا شده بودند . او بعنوان دانشجوی رشته مطالعات دینی ، سرگرم مطالعه مکاتب بودیسم و هندوییسم بود . کارل از اینکه بهائیان علاوه بریهودیت  و مسیحیت ، برای سایر سنتهای دینی هم اعتبار آسمانی و معنوی قائل بودند ، تحت تاثیر قرارگرفت . او از آنچه تاریخ نگاری بهائی مینامد – تاریخ انسان در پهنه تمدن دینی – نیز مشعوف بود . مهمترین مانع او برای بهائی شدن ، تردید در اعلام اعتقاد به اشراق و الهام آسمانی بود . پس از بحث زیاد درباره این مطلب با دوستان بهائی ، او چنین بیان کرد: ” اگر واقعیتی بعنوان مظهرالهی باشد ، بهاءالله آن مظهر خواهد بود.” 18   بهائیان گفتند همین کافی است ! آن شب ، کارل فرم تسجیل را امضاء کرد .

            5- مری Merie و شوهرش درهارتسویل Hartsville، کارولینای جنوبی ، به کار وعظ و امور دینی مشغول بودند و سپس کلیسایی برای خود راه اندازی کردند. مری خواب و رویای دینی زیاد می دید و در یکی از این رویاها، عیسی مسیح را دید که به او می گوید که به دنیا بازگشته است ! 19 تحقیق و بررسی دینی خود را شروع کرد که چند سال طول کشید. او در یک فایرساید ، در فلورانس ، مطالبی درباره بهائیت شنید و بلافاصله پس از آن شروع به مطالعه کتب بهائی کرد . ” مری دچار دوگانگی شده بود ؛ چیزی را تبلیغ می کرد و شروع کرده بود به پذیرش چیز دیگری .” 20   برای حل این معضل ، در سال 1970 او به جزیره اِدیستو رفت و درآنجا چادری بر پا کرد و سه هفته به دعا و مناجات پرداخت و همچنین کتب بهائی را خواند. در پایان اقامت در جزیره ، مری پاسخ خود را یافت . پس از برگشت به شهر ، او خود را بهائی نامید . سپس به مرکز ملی بهائی در ویلمت Wilmette رفت تا دوره تعمیق مطالعه بهائی را بگذراند . بعداً او به طرفدارانش عقیده خود را ابراز کرد که موجب تعطیلی کلیسای او گشت . با این حال او عقیده به بهاءالله را کنار نگذاشت .

            جون ر. وایمن June R.Wymanدرمطالعه سال 1985 خود درباره جامعه بهائی واشنگتن دی سی دریافت که داستانها و سرگذشت هایی که او از تسجیل ها ملاحظه کرده ، به دو دسته کلی تقسیم میشوند: از طریق قلب و از طریق فکر و عقل .21

آنها که از طریق فکر و عقل بهائی شده بودند از یک رهیافت عقلانی و علمی استفاده کرده بودند ؛ و آنها که از طریق قلب وارد شده بودند ، محرک آنها یک اتفاق ، تحریک احساسی ،و خواب و رویا بوده که به آنها می گفته کیش و آیین خود را تغییر دهند . اگر نه صد در صد ، ولی اکثریت قاطع افراد ، یکی از دو راه را اتخاذ کرده بودند . در نگاه به داستانهای فوق ، این دو مقوله بروشنی ملاحظه میشوند . جان و مری مثالهای تغییر دین از طریق دل هستند . در مسیر تحری حقیقت بهائی آندو از مسیرعرفانی حرکت کردند .از سوی دیگر تصدیق کارل ، مثالی از تغییر کیش، از طریق فکر میباشد . او از ادعای حقیقت امر بهائی در مطالعه دین و تاریخ صحبت کرده است . در حالیکه ، اندرو ، بهنگام تصدیق امر یک تجربه قوی روحانی را داشته است .

            آنچه در همه شرح های فوق مشترک است ، به تعبیر وایمن ، ” ذهنی کردن پروسه بهائی شدن ” است . به عبارت دیگر ، همه آنها منعکس کننده یک مدل امریکایی است که در آن یک تحقیق فردی با موانع خاص فردی روبرو می شده است .22 اینرا میتوان با شرح وقایع تغییر کیش در سایر نقاط جهان مقایسه کرد ، که در آنجاها روش تبلیغ گروهی و یا پیروی از الگوی دینی خانوادگی معمولاً نقش عمده ای ایفاء می کند.

 

            تبلیغ گروهی بهائیت در مناطق روستائی

        در سالهای پایانی برنامه نه ساله ، حوادثی روی داد که منجر به گرایش و تصدیق گروهی به بهائیت شد . نقطه مرکزی این رویدادها ، مناطق و بخشهای روستایی کالیفرنیای جنوبی بود . در سالهای پایانی دهه شصت، تعداد انگشت شماری بهائی در گوشه و کنار ایالت پراکنده بودند. دو محفل محلی بهائی درشهرهای فلورانس و چارلستون فعالتر بودند ، وهنگامی که در سال 1969 محفل ملّی بهائیان” لجنه تبلیغی جنوب ” را تشکیل داد ، یکی از نتایج آن افزایش حضور بهائیان در فضاهای عمومی در این مناطق بود. برای مثال میتوان به اجرای منظم ” پیک نیک وحدت ” اشاره کرد .

            تقریبا در همان زمانی که بهائیان فلورانس و چارلستون ، برنامه های تبلیغی زیادی به اجرا می گذاشتند ، یک دختربهائی سیاهپوست، بنام البرتا ویلی فورد  Alberta Willifordاز ایندیانا به شهر خود در ادامزران Adam’s Run،درکالیفرنیای جنوبی، بازگشت . این خانم در آنجا شروع به برپایی جلسات تبلیغی فایرساید کرد و تا اول ژانویه 1970 ، نوزده نفر برگ تصدیق بهائیت را امضاء نمودند . ” از اول تا نوزده ژانویه ، 47 نفر ، سفید وسیاه ، بهائی شدند .”  بهمن حرکت کرده بود!23

            همزمان با فایرسایدهای آدامز ران ، یکسری کنفرانس جوانان در کالیفرنیای  جنوبی ، الاباما ، تِنسی، و جورجیا برپا شد. یکی ازسخنرانان، پووا موردای Poovah Murday بود، بهائی اهل موریتانی، که تجربه تکنیک تبلیغ عمومی وگسترده را درهند و جزایر واقع در اقیانوس هند کسب کرده بود . موردای به بهائیان پیشنهاد کرد ” تکنیک تبلیغ گسترده درمناطق روستایی مناسب است . بهائیان باید از جاده ها خارج شوند و به روستائیان بشارت آمدن بهاءالله را بدهند !” 24

            در زمستان 1970 – 1969 ، کمیته تبلیغ جنوب ، یک پروژه تبلیغ عمومی و گسترده را برای دیلون و اطراف آن ، در کالیفرنیای جنوبی ، برنامه ریزی کرد . دو زوج – جردن و آنت یانگ ، و راجر و سندی راف – سازماندهی کار را بعهده گرفتند . بیش از 200 مبلغ بهائی ، اکثراً جوان ، از راه رسیدند و فعالیتهای خود را شروع کردند . آنها در گروههای 3 نفره و 4 نفره تقسیم شدند و به مناطق روستایی رفتند و در کوچه و خیابان و کنار مزرعه ، به گفتگو با مردم پرداختند . بهائیان پس از درمیان گذاشتن پیام خود ، از شنوندگان می پرسیدند که آیا مایلند باور و اعتقاد خود را نسبت به بهاءالله ابراز کنند ؟ هزاران نفر ، اکثراً سیاهپوست ، با امضای برگ تصدیق ، به تایید امر مبادرت کردند . پس از موفقیت در دیلون ، تبلیغ گسترده به سراسر مناطق ایالات جنوبی گسترش یافت .

            برای مثال ، یکی از بهائیانی که در طرح تبلیغ گسترده در جنوب شرکت کرد دیوید لانگ نس بود  David Langness ،یک نقشه کش 21 ساله اهل آریزونا ، که سال 1970 در پایگاه فرماندهی هوایی ارتش ، در فورت راکت ، در داتان Dathan، الاباما مشغول به کار شد و بعنوان کنترلر ترافیک هوایی آموزش دید . دیوید در اقامت آخرهفته ، به مناطق مختلف الاباما و جنوب می سی سی پی میرفت تا به سایر مبلغان بهائی ملحق شود و به کار تبلیغ بپردازد . بعنوان عضو تیم تبلیغ ، او در جلسات تشکیلاتی حضور می یافت . سپس او و سایر بهائیان هم گروهش، پیاده به محل خاصی در شهر یا حومه مورد نظرمی رفتند . آنها علاوه بر فرمهای تسجیل ، تعدادی جزوه و مقاله در معرفی بهائیت همراه خود داشتند . آنها با مردم در خیابان یا جلوی منزل و مغازه تماس می گرفتند و پیام بهائی را به آنها میرساندند که عبارت بود از آمدن بهاءالله ، بعنوان ” بازگشت مسیح ” و بحث وحدت نژادی . اگر مردم بهاءالله را می پذیرفتند ، همانجا فرم تسجیل را برای آنها پرمی کردند . به گفته لانگ نس، به تازه واردین گفته نمی شد که آنها باید از کلیسای خود دست بکشند .25  درنتیجه ، در بعضی روزها ، تیم او تا بیش از 25 فرم تصدیق امر را جمع می کرد .

            تبلیغ جمعی و گسترده در طول سالهای 1970 و 1971 در ایالتهای – عمدتا فقیر و سیاهپوست نشین – جنوبی ادامه داشت ، و در اوایل 1972 یک پروژه تبلیغی بنام عملیات گابریل در چارلستون ، کالیفرنیای جنوبی ، به اجرا در آمد (Gabriel Operation) . تعداد 30 مبلغ مهاجر ، که اکثراً کمتر از 30 سال سن داشتند در شهر گرد آمدند و به چند تیم تبلیغی تقسیم شدند . بعضی از تیم ها وظیفه تبلیغ ابتدایی را داشتند ، در حالی که تیم های ثانویه مسئولیت تبلیغ بعدی و یا تحکیم را داشتند . منطقه هدف اگوستای شمالی  North Augustaبود. یکی از شرکت کنندگان در برنامه تبلیغ ، تلما توماس کیلگانی ، عضو هیئت معاونین بود (Thelma Thomas Kilgani).

            مبلغین عملیات گابریل پس از اجرای تبلیغات اولیه ، به مبتدیان خود کتابهای دعا ارائه ، و آنها را برای جلسات فایرساید شبانگاهی دعوت می کردند . گروه تحکیم هم مجدّانه دنبال کسانی بودند که کارت تصدیق را پر کرده بودند ؛ ولی تماس و ارتباطی با بهائیان نداشتند . 26  این عملیات برای 6 ماه ادامه داشت  و مبلغان بهایی پیش از 20000 کارت تصدیق امر دریافت کردند  .

            گرچه در جامعه بهائیان امریکا سرور و شادی زیادی بر اثر انجام تبلیغ جمعی حاصل شد ، ولی این روش، منتقدان خود را نیز داشت . بسیاری از افراد بهائی مسن و محافظه کار احساس می کردند که در این روش ، وقت کافی و مناسب برای تفکر و دقت افراد وجود ندارد و آنها در زمان تکمیل و امضای فرم تصدیق امر، نمیدانند چه چیزی را تایید می کنند ! برخی مسولان تشکیلات اداری بهائی هم نگران بودند که هجوم نوکیشان بهائی مشکل آفرین شود ، زیرا موسسات بهائی توان کنترل آنها را نداشت . برخلاف مراحل رشد پیشین ، پروژه های تبلیغ گسترده و جمعی جنوب ، یک طبقه اجتماعی و اقتصادی جدید را وارد جامعه بهائی امریکا کرد – روستائیان و کشاورزان فقیر . بسیاری از بهائیان جدید از خانواده های بسیار فقیر و کم سواد بودند ؛ درحالی که عمده بهائیان پیشین از خانواده های طبقه متوسط (و بالای) جامعه ، و برخوردار از آموزش و تحصیلات نسبتاً بالا بودند . این تفاوت های عمده اقتصادی و فرهنگی موجب شد تا بعضی از بهائیان محافظه کار، اظهار نظرهایی بکنند که لانگ نس آنرا تبعیض طبقاتی نامید . در چند مورد او شنید که برخی گفته اند جامعه بهائی به چنین افرادی احتیاج ندارد. 27 به هرحال ، تا اواسط 1972 ، جنبش تبلیغ جمعی از شدت و اوج افتاد . بسیاری از مبلغان به خانه و شهر خود بازگشتند و مشکلات پشتیبانی و لجستیک افزایش یافت . اگرچه برنامه هایی برای تزیید معلومات امری تدوین شد و موسسه تبلیغی جدیدی بنام لوئیس گریگوری در شهر همینگوی ، در کالیفرنیای جنوبی ، تاسیس گردید ، ولی کمبود نیروی انسانی تاثیر آنرا محدود ساخت . لذا ، پس از توقف فعالیت جمعی ، از میان 20000 نفری که فرم اولیه تصدیق امر را امضاء کرده بودند ، تنها 1000 نفر، بطور رسمی ، کارت عضویت بهائی را امضاء کردند . 28

            گروه های تندرو و سفید پوست حتی مخالفت شدیدتری ابراز داشتند . طی سالهای 1970 تا 1972 مواردی از ارعاب توسط اعضای گروه کوکلوس کلان و نیز افراد و اشخاص عصبانی سر زد . در سال 1970 ، در شهر دیلون،درکارولینا ، تهدیدهای ناشناس علیه بهائیان ، منجر به لغو یکی از برنامه های عمومی شد . دو سال بعد ، در گرین وود – کارولینای جنوبی – کوکلوس کلان ها تلاش کردند یک میتینگ بهائی را تعطیل کنند که با مقاومت پلیس محلی ناکام ماندند . در آلاباما ، چند شلیک بسوی مرکز بهائی در مونتگمری روی داد.29 از نظرکوکلوس کلان ها ، بهائیت نه تنها حمله ای به عقاید و تئوریهای نژادپرستانه آنها بود، بلکه مفهوم وحدت جهانی هم از نظر آنها عقیده ای کمونیستی تلقی میشد.علاوه براین مخالفتهای علنی و آشکار، در بیش از یک مورد ، از سوی سفید پوستان،و از جمله، مسولان مدنی و اعضای نیروی پلیس محلّی، نوعی عدم اعتماد و بدبینی نسبت به عملکرد و فعالیت بهائیان اعلام شد .

            بدون شک چنین انتقادات عمومی، موجب تقویت موضع وادعای منتقدان داخل جامعه بهائی گردید که عقیده داشتند این گونه تاکتیک های تبلیغ گروهی، موجب تفرقه و تشتت اجتماعی شده ، و بنابراین، مخالف اصول بهائی است. دیگر آنکه ، با ورود برنامه نه ساله به فاز آخر، رفتار و روحیه محافظه کارانه تری در ویلمت پدیدار شد . این نگرش نه تنها نسبت به تبلیغ جمعی و گروهی در جنوب ، بلکه نسبت به فعالیت های جوان محور، بطور کلّی، به وجود آمد . برای مثال ، محفل ملی در سال 1971 ، همه کمیته ( لجنه ) های ملی جوانان را منحل کرد و آنها را تحت نظارت کمیته های تبلیغی محلّی قرارداد . بنابر نوشته آنتونی لی ، که در آن زمان در اداره جوانان ، برای کمیته های تبلیغ در ویلمت خدمت می کرد؛ کمیته های ملی جوانان صرفاً به دلایل ایدئولوژیک بسته شدند . همواره تنش زیادی در جامعه بهائی بین کسانیکه خواهان یکدستی و وحدت فعالیتها بودند ، و آنانکه از فعالیتهای تخصصی هر گروه ،بطور جداگانه ، بعنوان نشانه ای  از وحدت درکثرت، جانبداری می کردند ، وجود داشت . ” هر نوع فعالیت خاص ، از جمله کلاسهای دانش افزایی پیشرفته ، فعالیتهای زنان ، فعالیت جوانان ، گردهمایی های خاص برای مردان ، گردهمایی ها برای سیاهان ، گردهمایی ها برای معتادان پیشین و غیره ، مورد شک و سوظن بود . بعضی افراد تصور می کردند ( و هنوز تصور میکنند ) که چنین چیزهایی خلاف روحیه کلی امر است . از نگاه آنان ، همه بهائیان باید فعالیتهای یکسان و همانندی انجام دهند .” 30

            متعاقباً دفتر جوانان هم بسته شد و یکسال و نیم بعد ، آنتونی لی به لس آنجلس بازگشت . او سرانجام به این جمع بندی رسید که خط مشی جدید ، بزرگترین اشتباه عمده محفل ملی امریکا تا آن زمان، در رابطه با توسعه فعالیتهای جوانان بهائی در امریکا، بوده است . ” این تصمیم عملاً تحرک و جنبش جوانان را متوقف کرد و دیگر هیچگاه این تعداد جوان بهائی ، در جامعه بهائی گرد نیامدند .” 31

            پایان این دهه همچنین شاهد شروع عقب نشینی از این تصمیم اشتباه داخلی بود . یک مثال مناسب در این زمینه را میتوان در سرگذشت نشریه ادواری بهائی امریکن بهائی  مشاهده کرد . این نشریه خبری بهائی ملی ، نشریه ای محصول و زیر نظر دیک بتس Dick Betts، رئیس کمیته ملّی تبلیغ، بود . بِتس با باب بالینجِرBob Ballenger،که در مدرسه روزنامه نگاری دانشگاه کالیفرنیا تحصیل کرده بود؛ تماس گرفت و از او خواست تا سردبیری ان را بعهده بگیرد. بهائی جوان پیشنهاد را پذیرفت و به ویلمت رفت . بزودی مشکلات به سوی بالینجِر سرازیر شد . او بعنوان یک روزنامه نگار آموزش دیده ، ” یک نشریه واقعی ” را پیش خود تصور کرده بود .32  تعدادی ازمقالات که حساسیت و مشکلی در جامعه بهائی امریکا بر می انگیخت، مثل مقاله ای که درباره تعداد رو به افزایش بهائیان غیرفعال نوشته شده بود ، حذف و کنار گذاشته شدند. دقیقاً پس از چاپ 4 شماره ( ژانویه تا اوریل 1969 ) محفل ملّی دفتر انتشارات راتعطیل کرد . یکی از افراد موثر و متنفذ محفل ملی به بالینجر گفته بود که باید تغییرات و اصلاحاتی انجام شود و محفل خواستار تجدید نظر در جهت گیری روزنامه است. 33 بالینجر پس از یکسال اشتغال در اداره روابط عمومی، به کالیفرنیا بازگشت ، به فاصله کوتاهی پس از آن ، انتشار امریکن بهائی دوباره شروع شد ، منتهی این بار با رویکرد تبلیغی و فضای بسیار بسیار اندک و محدود برای نقد و انتقاد !

            وقتی برنامه 9 ساله به پایان رسید موارد تحقق یافته بیش از اهداف بود . در حالی که تاسیس 597 محفل محلی تا سال 1963 پیش بینی شده بود ، ولی عملاً تعداد آنها به 867 محفل بالغ گردید . تعداد بهائیان در امریکا هم از 10000 به 60000 نفر افزایش یافت . این افزایش و هجوم جمعیت ، بر نمودار جمعیتی جامعه بهائی تاثیر گذاشت .

          مطالعات وبررسیهای سال 1969 نشان داد که اکثریت قاطع تازه کیشان از گروه جوانان، مجردان، دانشجویان و تحصیلکردگان جمعیت امریکا بودند.34 در زمینه پیشینه دینی آنها میتوان گفت که اکثریت پروتستانی پیشین در حال  تعدیل بود و آمیزه ای از پیروان کلیه ادیان به جمع آنها پیوسته بودند . در حالی که نسبت بین نژادهای سفید قفقازی و سیاهان امریکا تقریبا یکسان باقی مانده بود، این نسبت با ظهور و هجوم سیاهان آفریقایی تبار که حاصل تبلیغ عمومی در جنوب بود، تعدیل شد . مهمترین تفاوت این تغییرات نموداری ، تغییر در سبک و شیوه زندگی جامعه بهائی نبود – گرچه این مورد هم وجود داشت – بلکه این ادعای مهم بود که تازه واردان معتقد بودند بهائیت ، آیینی است که منحصربه افراد خاصی، از لحاظ سن ، پیشینه دینی، یا هویت نژادی و قومی نمی باشد.

 سه برنامه تبلیغی پشت سر هم 1992 – 1974

            بین سالهای 1974 تا 1992 بیت العدل جهانی سه برنامه بین المللی تبلیغی را به اجرا گذاشت . در مدت 18 سال این سه برنامه ، در مقایسه با دوران برنامه 9 ساله ، رشد عضویت درجامعه بهائی امریکا ، نسبتاً کاهش یافت . جامعه امریکا در اواخر دهه 70 و دهه 1980 رویکرد محافظه کارانه تری به خود گرفت و امریکایی های کمتری به ادیان غیرمسیحی علاقه نشان دادند . 35

            طی این سالها ، بهائیان توجه ویژه ای به تحکیم در درون جامعه خود داشتند . تعداد قابل توجهی از جوانانی که طی دهه 1960 و اوایل دهه 70 به امر گرویده و ثبت نام کردند  یا از جامعه بهائی خارج شدند، و یا غیرفعال گردیدند. ولی بسیاری از کسانی که باقی ماندند برنامه های آموزشی خود را تکمیل کرده، ازدواج کردند و خانواده و زندگی تشکیل دادند . این نسل جدید ، جوامع محلّی را احیا کردند و بنیان رهبری جامعه بهائی آینده را گذاشتند .

            تنوع درعضویت،درجامعه بهائی تداوم داشت . چنانکه بزودی خواهیم دید ، این تغییر عمدتاً در نتیجه انقلاب 1979 ایران و تعداد زیادی از پناهندگان بهائی ایرانی ، که در اوایل دهه 80 به امریکا آمدند صورت گرفت ؛ و این پروسه بواسطه پناهندگان جنوب شرق آسیا ، که پس از پایان جنگ ویتنام ، بسوی امریکا سرازیر شدند ، تقویت گردید . برخی از آنها در ویتنام و کامبوج بهائی شده بودند، و برخی دیگر در کمپ های پناهندگان، بهائی شدند . تلاش برای بهائی کردن و تغییرکیش بومیان امریکا هم موجب آمیزش و اختلاط نژادی جدیدی در میان بهائیان شد . تاسیس موسسه بهائی بومیان امریکا در منطقه حفاظت شده ناواجو Navajo، در آریزونا ، در سال 1982 ، نقطه عطفی در زمینه تلاش برای تبلیغ و تحکیم در بین بومیان امریکا بود .

بیت العدل جهانی درسال 1982  پیام ” وعده صلح جهانی ” تا سال 2000 را منتشر کرد . سند مذکور بیان داشت که برای اولین بار در تاریخ ، شرایطی بوجود آمده که میتواند منجر به ایجاد صلح جهانی گردد . بیت العدل مدعی شد که این هدف براساس تعالیم بهائی  گریزناپذیر میباشد . ولی درعین حال اخطار داد که صلح یا از طریق همکاریهای بین المللی، و یا پس از جنگ و جدالها و ترس و بیم های غیرقابل تصور، محقق خواهد شد؛ و این انتخاب به تصمیم رهبران جهانی بستگی دارد . این پیام خاطر نشان کرد که اقدام بیت العدل در ارسال پیام به سران کشورها، ناشی از احساس عمیق و دغدغه روحانی و اخلاقی آنها بوده است . ” در این لحظه خطیر ، ناگزیریم توجه شما را به این نکته و بینش عمیق، که بیش از یک قرن پیش توسط بهاءالله ، رهبر بهائیت ، که ما امنای آن هستیم ، به رهبران بشریت ارائه شد ، جلب نماییم .” 36

            پیام وعده صلح جهانی بصورت گسترده ای توسط جامعه بهائی امریکا توزیع شد و به محافل محلّی هم توصیه شد تا آن را به مسولان محلی و رهبران دینی ارائه کنند . در واشنگتن یک سناتور پذیرفت که پیش نویس قطعنامه ای را بر اساس مفاد این پیام تهیه و به مجلس ایالتی پیشنهاد نماید . در سطح ملّی ، پیام صلح به نمایندگان کنگره و رونالد ریگان ، رئیس جمهور ، ارائه شد .

            یکی از مهمترین تحولات این دوره ، انقطاع تدریجی از تبلیغ گروهی و انبوه است . در تابستان 1976 ، یک بازسازی و احیای مختصر تکنیکی، در کارولینای جنوبی ، به شکل بهبود پروژه ، انجام شد . در این خصوص، مدیر موسسه لوئیس گریگوری ، پیشنهادی به کمیته تبلیغ منطقه ای ارائه کرد که هر فرد بهائی در حوزه سکونتی خود ، در دایره ای به شعاع 50 کیلومتر، همه ساکنان را نسبت به بهائیت تبلیغ کند و برای آنها شرایط تحری حقیقت فراهم اورد!37 ولی اختلاف نظر میان شرکت کنندگان در طرح، راجع به راهکار مناسب تبلیغ ، و نیز نوسان وعدم حضور مناسب نیروی انسانی ، تلاشها را ناموفق گذاشت . در نهایت قرار شد  همه انرژی ها، صرف تحکیم و تقویت دستاوردهای پیشین ، در حوزه تبلیغ گروهی باشد . در اینجا موسسه لوئیس گریگوری میتوانست نقش مهمی ایفا کند . آن موسسه در تمام طول سال باز بود و همچنین کادر دائمی حقوق بگیر و هم مهاجر برای تبلیغ داشت . این موسسه برای بسیاری از تازه بهائیان   ( تا حدود 10000 نفر درسال ) شرایط شرکت در کلاسهای 5 روزه آموزشی ، درباره ابعاد مختلف حیات بهائی را فراهم می کرد . در سال 1984 در چهارچوب موسسه اموزشی، رادیو بهائی نیزتاسیس شد و توانست نقش مهمی در تبلیغ و تحکیم داشته باشد .

            تعطیل و کنار گذاشتن تبلیغ گروهی انبوه وشعار دخول افواج، برای آندسته از بهائیان که باور نداشتند فردی با 5 تا 10 دقیقه شنیدن مطلب امری، تبدیل به یک بهائی بشود ، یک پیروزی بود . دوباره الگوی پذیرفته شده بهائی امریکایی برای تبلیغ و تغییر دین ، استفاده از برنامه معنوی طولانی مدت گردید .

          این روش در تقابل با وضعیت هند میباشد ، که در آنجا محفل ملی بهائیان اجازه داد تبلیغ گروهی برای دهه ها ادامه یابد؛ و طی آن برنامه، هزاران فرد با پیشینه اعتقادی هندویی، باور به بهاءالله را اعلام کردند ! برای رهبران بهائیان امریکا ، امکان تعامل و هدایت این تعداد از افراد بی سواد و فقیر بهائی نا ممکن می نمود .

یادداشت ها و توضیحات فصل

1- عمده اطلاعات این بخش از یادداشت های منتشر نشده پروفسور خوان کول گرفته شده، که ایشان با لطف و محبت خویش در اختیار من قرار داد.اطلاعات او عمدتا حاصل مشاهده و مصاحبه های شخصی وی میباشد.در پاورقی های دیگر، یادداشت های او به این صورت خواهد آمد: کول، یادداشت های انتشار نیافته درباره بهائیان و جنبش حقوق مدنی امریکا.

Most of the data for this section comes from the unpublished notes of Professor Juan R. I. Cole, which he has kindly shared. His information is based to a large extent on personal interviews. Subsequent footnotes will be cited as “Cole, Unpublished Notes on the Baha’is and the Civil Rights Movement.”

2. Cole, Unpublished Notes on the Baha’is and the Civil Rights Movement.

3. Cole, Unpublished Notes on the Baha’is and the Civil Rights Movement. [In response to being ruled out of order, Blackwell proffered his resignation and announced his intention to return to Haiti, where he had already served as a pioneer.]

4. Anthony A. Lee, “Introduction,” in Circle of Unity: Baha’i Approaches to Current Social Issues, ed. Anthony A. Lee (Los Angeles: Kalimat Press, 1984), xvi.

5. Cole, Unpublished Notes on the Baha’is and the Civil Rights Movement.

6. Deb Clark, “Baha’is of Baltimore, 1898-1990,” in Hollinger, Studies in the Babi and Baha’i Religions: Community Histories, 140.

7. Personal Correspondence with Richard Hollinger, December 23, 2003.

8. Marks, Messages from The Universal House of Justice 1963-1986, 33.

9. Sidney E. Ahlstrom, “The Moral and Theological Revolution of the 1960s and Its  Implications for American Religious History,” in The State of American History, ed.   Herbert J. Bass (Chicago, Triangle Books, 1970), 104.

10. Marks, Messages from The Universal House of Justice 1963-1986, 39.

11. Cited in Arthur Hampson, “Growth and Spread of the Baha’i Faith” (PhD Dissertation, University of Hawaii, 1980), 234.

12. Hampson, “Growth and Spread of the Baha’i Faith,” 233.

13- رابرت استاکمن،” تاریخ بهائیت در ایالات متحده امریکا”، مدخل منتشر نشده برای درج در دانشنامه مختصر بهائیت ؛پروژه ادامه دار محفل ملی بهائیان امریکا.

 Currently available at Baha’i Library Online, at http://bahai-library.com/?file= stockman_encyclopedia_usa.html.

14. Except for Merie, whose conversion story is taken from Sandra Kahn, “Encounter of the Two Myths: Baha’i and Christian in the Rural American South – A Study in Transmythicization” (PhD dissertation, University of California, Santa Barbara, 1977), the following conversion accounts make use of pseudonyms, and in some cases locations have also been changed.

15- برگرفته از مصاحبه شخصی، صورت گرفته در تاریخ 22 ژانویه 2004  

16- برگرفته از مصاحبه شخصی، صورت گرفته در تاریخ 22 ژانویه 2004

17. Information related to John was obtained from the personal files of freelance writer  Karen Bacquet (April, 2004).

18- برگرفته از مصاحبه شخصی، صورت گرفته در تاریخ 20 دسامبر2003

19. Kahn, “Encounter of the Two Myths,” 269.

20. Kahn, “Encounter of the Two Myths,” 271.

21. June R. Wyman, “Becoming a Baha’i: Discourse and Social Networks in an     American Religious Movement” (PhD dissertation, The Catholic University of America, 1985), 79.

22. Wyman, “Becoming a Baha’i,” 79.

23. Kahn, “Encounter of the Two Myths,” 246.

24. Kahn, “Encounter of the Two Myths,” 248.

)David Langness)25- مصاحبه شخصی، صورت گرفته با دیوید لانگ نس در17آوریل 2004

For support of this claim, see Nancy Hardesty, “Masks of the Sacred: Religious Pluralism in South Carolina,” in Religion in South Carolina, ed. Charles H. Lippy (Columbia, SC:University of South Carolina Press, 1993).

26. Kahn, “Encounter of the Two Myths,” 260.

27 – مصاحبه شخصی، صورت گرفته با دیوید لانگ نس در17آوریل 2004 

28. Kahn, “Encounter of the Two Myths,” 263.

29 – مصاحبه شخصی، صورت گرفته با دیوید لانگ نس در17آوریل 2004

30- مصاحبه شخصی با آنتونی لی در تاریخ 29 آوریل 2004

31- همان

32. From personal interview with Bob Ballenger conducted April 11, 2004.

33. From personal interview with Bob Ballenger conducted April 11, 2004.

34. Hampson, “Growth and Spread of the Baha’i Faith,” 345.

– برای آمار جامعه بهائیان امریکا در دهه 1970 نگاه کنید به :35

http://www.h-net.org/-bahai/docs/vol2/usstats 1 .htm.

36- بیت العدل جهانی، وعده صلح جهانی(حیفا،مرکز جهانی بهائی،1985)،ص 2.

 Universal House of Justice, Promise of World Peace (Haifa: Baha’i World Center,1985), 2.

37. Kahn, “Encounter of the Two Myths,” 276.

ejt

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

هفت + 20 =

1 نظر
  1. zggvlpjfsk می گوید

    نگاهی به حضور و فعالیت بهائیان در امریکا، فاز3، 1958-2000 (6) – وبسایت بهایی پژوهی
    zggvlpjfsk http://www.g0yv0x0r641yh00skgi4h0sg8085b01gs.org/
    [url=http://www.g0yv0x0r641yh00skgi4h0sg8085b01gs.org/]uzggvlpjfsk[/url]
    azggvlpjfsk