منابع 5 گانه بابی : معرفی کلی

0 796

1– مطالع الانوار یا تلخیص تاریخ نبیل به قلم محمد زرندی ملقب به نبیل اعظم،

2- مقالۀ شخصی سیاح به قلم عبدالبهاء عباس افندی،

3- تاریخ ظهور الحق اثر اسدالله فاضل مازندرانی،

4- کواکب الدریه فی مآثر البهائیه اثر عبدالحسین آیتی و

5-قرن بدیع نوشتۀ شوقی افندی

 

هر یک نمونه ای اند از تاریخ نگاری رسمی و هر کدام به شیوه ای متفاوت از دیگری تاریخ بابیت و بهائیت را ترسیم کرده اند.

یکی از مشکلات تحقیق در مورد بابیت و بهائیت، تاریخ نگاری بس پرسش بر انگیز این دو است؛ به طوری که استخراج تاریخ حقیقی آن طور که بوده از دل مواد و تحلیل های تاریخی نادرست ،کار بس مشکلی است. قبل از ورود به این بحث، لازم است مقدماتی راجع به دیدگاه های متعارض در مورد دو جنبش بابی و بهائی بگویم.

ردیه نویسی، دفاعیه نویسی و تاریخ نگاری رسمیِ بابی و بهائی مهمترین مقوله هایی اند که بر تحولات تاریخی مربوط به این دو نور می تابانند.

بحث راجع به ردیه ها و دفاعیه را به زمانی دیگر وا می گذارم و در اینجا فقط از تاریخ های ۵ گانۀ بابی – بهائی بحث می کنم.

 

مطالع الانوار یا تلخیص تاریخ نبیل

محمد زرندی ملقب به نبیل اعظم، نویسندۀ مطالع الانوار یا تلخیص تاریخ نبیل است. خود این کتاب که در زمره مهم ترین تواریخ بابی است، داستان دارد. ما از اصل تاریخ نبیل اطلاعی نداریم؛ اما معروف است که کتاب توسط شوقی افندی به انگلیسی ترجمه و the Down Breakers نامیده می شود. بعد به دستور محفل بهائی مصر و سودان [این دو کشور محفل مشترک داشتند] ، توسط عبدالجلیل سعد به عربی ترجمه و مطالع الانوار نام می گیرد. عبدالحمید اشراق خاوری از روی متن عربی ترجمه ای به فارسی ارائه می دهد که تلخیص تاریخ نبیل نام دارد و این نسخه در دسترس و مد نظر ما است. معروف است که خود این آقای نبیل اعظم ادعاهایی داشته و بعداً از آن ها دست شسته است. منظورم ادعای من یظهره اللهی که به قول میرزا آقاخان کرمانی در هشت بهشت، هر که …

وی در زمره اولین مؤمنین امر بهائی بوده، در استانبول به بهاءالله پیوسته و از سوی وی مأمور تبلیغ امرالله (یعنی بهائیت) در ایران شده است. وی همچنین در بغداد، ادرنه و عکا در ارتباط حضوری نزدیک با بهاءالله بوده و چون ذوق شعری داشته قصیده ای هم ساخته “به نام بها بهاء در نهایت انجذاب”. محمد محیط طباطبایی در مقالۀ تاریخ نو پدید نبیل زرندی ، که در مجلۀ گوهر سال ها پیش از وقوع انقلاب اسلامی به چاپ رسانده، به تفصیل به نقش این شخص در تاریخ نگاری بابی اشاره می کند.

تلخیص تاریخ نبیل که مد نظر ما است، تاریخ جامعی است که از وقایع زمان رهبران شیخی یعنی شیخ احمد احسایی و سید کاظم رشتی شروع می شود، رویدادهای سال ۱۲۶۰ یعنی سال اعلان امر [یا اظهار امر] سید علی محمد شیرازی (باب) را پوشش می دهد و تا ۱۳۰۵ هجری قمری ادامه می یابد. کتاب در ۱۳۰۵ هجری قمری در عکا واقع در فلسطین به اتمام می رسد.

 این مجذوب بهاءالله؛ یعنی آقای نبیل اعظم، در تاریخش وقایع و رویدادها و آدم ها را قلب کرده، برخی را به ناصواب برکشیده و برخی دیگر را تخفیف داده است. محک ما در بررسی صحت و سقم تاریخ او، مقایسۀ او با دیگر کتب از یک سو ، و معقول بودن رویدادهای تاریخی ای که ارائه می دهد، از سوی دیگر است.

 

تاریخ ظهور الحق

کتاب بعدی، تاریخ ظهور الحق است اثر اسدالله فاضل مازندرانی و در یک مقدمه، نه بخش و یک مؤخره تدوین شده است. هدف ارائۀ تاریخی جامع و کامل مستند به مدارک صحیح است. کتاب در سال ۱۳۴۸ هجری قمری به فرمان حضرت ولی امر الله شوقی افندی نوشته شده است. هدف تدوین تاریخ جامعی بوده است. بنابراین، به دستور محفل مرکزی بهائیان ایران در طهران آستین بالا زده و به کار پرداخته است. این کتاب از اولی جدیدتر است و در زمان ولایت شوقی بر بهائیت و با تأیید و تشویق او نوشته شده است. کتاب ، مبتنی بر روایات تاریخی دست اولی است از یکایک بزرگان بابی (حروف حیّ) و شیخی که منبع اصلی نویسنده در پرداخت و مرتب کردن ظهور الحق بوده اند.

جالب است که کتاب نقطة الکاف میرزا جانی کاشانی، ناسخ التواریخ و روضة الصفای ناصری، فارسنامۀ ناصری، تاریخ کنت دو گوبینو، و “دیگر کتب و مقالات از نویسندگان غربی و شرقی” از جمله منابع مورد استفادۀ او بوده است.

نکته اینکه وی خاندان تجارت و تقوی پیشۀ باب را در مشرق فارس از بنی فاطمه و خاندان جمال ابهی را از بقایای ساسانیان می داند که درخطۀ طبرستان ساکن بوده اند. همچنین وی کتاب را از منظر حقانیت شیعه و آل علی نوشته است. ص ۳۴

تاریخ ظهور الحق در مقام مقایسه کامل تر از تلخیص تاریخ نبیل است چرا که رویدادهای شیخیه را هم پوشش می دهد. به طوری که کتاب ظهور الحق در زمان ریاست زین العابدین خان نوشته شده است.

در تاریخ ظهور الحق آمده که سید کاظم رشتی به صراحت گفته است که اگر قائم در سال ۱۲۶۰ ظهور کند، فنعم المراد و الّا بسیار طولانی می شود “ولی رجاء کلی در ظهور بسنۀ مذکوره است و پی در پی باصحاب چنین گفت ظهور قائم نزدیک است در امر الله [؟] مستقیم بمانید. من از بین شما خواهم رفت مختلف و متفرق نشوید؛ بلکه متفق و متحد باشید، تا حق ظاهر شود”.

در جریان صحبت های شاگردان سید کاظم رشتی بر سر رهبری شیخیه که خود داستان مفصلی دارد و به آن هم خواهم پرداخت، “نوشته اند که روزی حضرت باب اعظم در مجلس درس سید نشست و روشنی آفتاب از منفذ بر زانو و ردا افتاد” و سید گفت که “سوگند بحق من حق را مانند این ظاهر و هویدا می بینم و با دستش اشاره بآنحضرت نمود”.

در این کتاب، طوری تاریخ نویسی شیخی می شود که گویی سید کاظم رشتی پیشاپیش ظهور او را بشارت داده بود.

حاجی رسول نامی نیز که والد ملا واعظ قزوینی است و او نیز به آمدن سید باب بشارت داده است، روایت می کند که مشایخ نجف و کربلا و علمای ایران که به عراق به حرم امام حسین به قصد زیارت می آمدند، “در مقابل این سید [یعنی سید باب] شأن و مقامی ندارند و همینکه … زیارت جامعۀ کبیره مشغول شدند، ملکوتیان، جبروتیان، قدوسیان و ناسوتیان” محو تماشای زیارت او شده “و ارواح کل متوجه به سوی او گشته” از زیارت باز ماندند.

 

تلمذ نزد سید کاظم رشتی و الهی بودن علم سید باب   !!!

اما چیزی که در این تاریخ و تاریخ نبیل مشترک است الهی بودن علم سید باب و طی نکردن دورۀ تحصیلات عالیه از سوی او است و تأکید بر این نکته که نزد شیخ احمد احسایی و سید کاظم رشتی تلمذ نکرده است. حالا سؤالی که منطقاً مطرح می شود این است که اگر نزد سید کاظم رشتی درس نخوانده پس سید چگونه او را می شناخته و این همه تکریم و احترامش می کرده و آمدنش را بشارت داده بود؟ در ثانی، اصلاً این سید باب برای چی به کربلا رفته و مدتی را در آنجا مجاور شده بود؟ هر چند می دانیم که باب شش یا هشت ماه در محضر درس سید کاظم رشتی در کربلا بوده و در بیان نیز از معلم خود شیخ عابد که او نیز شیخی بوده، نقل خاطراتی کرده است.

به هر حال، نه تنها تمامی صفات بابیت و رکنیت رابع در ایشان مجتمع بوده، بلکه سید کاظم رشتی نیز به آنها اذعان داشته و آنها را تصدیق کرده است.

ادامۀ روایت فاضل مازندرانی خواندنی است و من به طور مستقیم آن را نقل می کنم. “و فحول [بزرگان] علماء دین که نزد انحضرت رسیده ایمان آوردند نوزده صفت و علامت از قبیل آنچه مذکور شد مستفاد از آیات و اخبار در دست داشتند که بعضی در صورت و بعضی در معنی شخص موعود بایستی متحقق باشد تا بکمال ظاهر و باطن جلوه نماید”.

ادامۀ داستان اعتکاف اصحاب سید کاظم در مسجد کوفه است و انتظار فعالانه برای ظهور موعود. فاضل مازندرانی از قول شیخ محمد تقی هشترودی نامی روایت می کند که در همین دوران اعتکاف زنی نزد ملا حسین بشرویه ای رفته و به او گفته که “من دوشینه [یعنی دیشب] در عالم رؤیا مشاهده کرده ام که انبوهی از … با یکدیگر اجتماع نموده با یکدیگر می گویند عنقریب آفتاب … طلوع خواهد نمود آیا تعبیر این رؤیا چیست”. ملا حسین بشرویه ای این رؤیا را چنین تعبیر می کند که از شیراز موعودی ظهور خواهد کرد.

بحث را فعلاً همین جا به طور موقت متوقف می کنم تا مقایسه ای کنیم میان روایت ظهور الحق از آمدن موعود شیخی و روایت دیگر کتب بابی.

قبل از آن اشاره ای می کنم به انشعابات شیخیۀ پس از سید کاظم رشتی:

· شیخیۀ کریمخانی یا شیخیۀ کرمانیه که پیروان حاج محمد کریم خان کرمانی اند که او نیز در زمرۀ شاگردان برجستۀ سید کاظم رشتی بود و من در جای خود به مکتب شیخی کرمان خواهم پرداخت.

· شیخیۀ باقریه که در همدان پیروانی دارند،

· شیخیۀ آذربایجان که دو خاندان اند: خاندان حجة الاسلام و خاندان ثقة الاسلام که هم اکنون در تبریز وجود دارند.

· شیخیۀ بابیه که مهمترین انشعاب در مکتب شیخی اند و در اصطلاح شیخیۀ جوان نامیده می شوند.

 

نویسنده: لیلا چمن خواه

منبع:http://iranianstudies.blogfa.com/1391/01

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

19 − 9 =