وحدت عالم انسانی( قسمت اول)

0 787

سردبیر :اصلی ترین تعلیم از تعالیم دوازده گانه بهائی وحدت عالم انسانی است

 

یاس: 

اصلی بودن این تعلیم در بهائیت این سوالات را پیش می آورد:

1_سعدی بیش از 770 سال قبل گفته \”بنی آدم اعضای یکدیگرند…\” سعدی ار بهاءاله گرفته یا بهاءاله ار سعدی؟!

2_سعدی و متفکرانی چون او صد ها تعلیم چون این تعلیم دارند آیا آنها هم پیامبرند؟!

3_رهبران بهائی چرا خود به این تعلیم عمل نکردند واختلافات خود را با برادر ان و خواهرانشان بر طرف نکردند؟!

4_بهائیت چرا اختلافات درونی اش را نتوانسته بر طرف کند : بابی و ازلی و ریمی و سمائی و غیر بیت العدلی ها و…

5_بر این اساس \”طرد\” چه معنی دارد ؟وقتی بهائیت نمی تواند این افراد را تحمل کند از دیگران چه انتظاری دارد؟!

 

میلیاردر : 

ادامه این بحث خیلی دلنشین خواهد بود.دوستان شما هم سئوالات خود را بپرسید تا کامل بشه بعد جواب بدیم.

 

جویا:

بحث وحدت عالم انسانی در بهائیت از آن بحث هایی است که متاسفانه بسیاری از خود بهائیان از واقعیت این بحث بی خبر یا کم خبرند. من هم به زودی آن چه را که در کتب امری در باره ی این تعلیم (که اساس و ریشه ی بهائیت است) آمده است، تقدیم حضور جویندگان حق خواهم کرد. این کار را می کنیم تا ببینیم شعار گوش نواز: «همه بار یک دارید و برگ یک شاخسار» در عمل چگونه جلوه گری کرده است و نوای دل انگیز: « عاشروا مع الأدیان بالروح و الریحان» تا چه اندازه از حقیقت برخوردار بوده است.

 

رامتینی :
 

یکی دیگر از تعالیم دوازده گانه بهاییان وحدت عالم انسانی است.جهت تحلیل درست و نقد صحیح این تعلیم ابتدا باید بدانیم وحدت عالم انسانی یعنی چه؟لذا ضروری است دوستان بهایی نسبت به پاسخ روشن سئوالات زیر توجه ویژه مبذول فرمایند

1- اصولا وحدت در چیست؟ یعنی حول چه محوری است؟به عنوان مثال می گویند وحدت بین شیعه و سنی حول محور قرآن است.

2- آیا شعار وحدت عالم انسانی از بدایع آئین بهایی است یا این مفهوم در ادیان گذشته هم وجود داشته است.

3- آیا این اعتقاد و مفهوم آن در گفته ها و نوشته های سایر متفکرین و مصلحین بشری بوده و یااینکه اول بار توسط جناب بهاء الله عنوان گردیده؟

4- بهاییان در کتابهایشان مدعی شده اند که ویلسون رئیس جمهوری وقت آمریکا طرح جامع مللرا با الهام از آثار بهایی و مطالعه آثار بهاءالله عنوان کرده اگر این مطلب صحیح است لطفا مدرک آنرا اعلام فرمایید.

5 – مسلما تحقق شعار وحدت عالم انسانی نیاز به یکسری پیش شرط دارد که تا تحقق آنها وحدت عالم انسانی بی معنی خواهد بود لطفا بفرمایید این پیش شرطها چیست؟ و چرا تاکنون محقق نشده؟

6 – فکر می کنید شعار وحدت عالم انسانی علی القاعده در زمان ظهور پیامبر جدید (به قول بهاییان) که مستظهر به تاییدات مستقیم الهی است امکان تحقق بیشتری دارد ویا در آینده ای که هیچکدام از مظاهر مقدس الهی حضور ندارند؟

7- یکی از مشکلات فعلی سازمان ملل عدم ضمانت اجرایی مصوبات آن است که به همین دلیلعملا تحت نفوذ قدرتهای بزرگ قرار گرفته لذا سئوال این است که آیا تحقق وحدت عالم انسانیاز طریق یک پارلمان بین المللی که کل جهان را یکپارچه نماید به جز از طریق یک قوه قاهره که همه قدرتها را تحت نفوذ خود درآورد امکان پذیر است؟

8- بنابراین سئوال بسیار مهم این است که مکانیزم های تحقق وحدت عالم انسانی چیست؟

9- چه ضمانت اجرایی وجود دارد که این مجمع جهانی به فساد کشید نشود چون این فساد دیگرفساد در یک کشور یا منطقه نخواهد بود بلکه جهانی است.

10- اگر مراد از وحدت عالم انسانی این است که سوءظن و حسادت و نفرت و تجاوز و تعصبات فردی و غیره را باید کنار بگذاریم و در یک جمله سعی کنیم همگی انسان های خوبی باشیم کهموضوع تازه ای نیست همه ادیان الهی این را گفته اند و حتی اعتقاد به موعودی دارند که به نصرت و قدرت الهی عدالت را در سراسر گیتی برقرار می کند، همچنین افرادی همچون افلاطون، سر توماس مور ، فارابی و … به این مهم بطور مفصل پرداخته اند.در انتها از کلیه دوستان بهایی و مسلمان خواهشمندم پاسخ های خود را به صورت مشخص و حتی الامکان خلاصه به هر ردیف عنوان فرمایند تا امکان پیگیری موضوعات راحت ترصورت پذیرد.

 

یعقوب:

یکی ار افتخارات ما مسلمانان ایرانی اینستکه سعدی (رحمت الله علیه ) شاعر حقیقت گوی شیرازی این اشعار نغز را با اتکا به تعالیم قرآن بیان نموده و این اشعار در سر در سازمان ملل متحد نقش بسته است که :

بنی آدم اعضای یک پیکرند که در آفرینش ز یک گوهرند

چو عضوی به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار

این اشعار در واقع تر جمان آیات قرآن و تعالیم پیامبر اکرم (ص) می باشد و بهائیان بیخود آنرا جزو افتخارات خود محسوب نکنند .

از همه مهمتر اینستکه نگاهی به زندگی و عملکرد این رهبران بهائی مدعی وحدت عالم انسانی نشان میدهد که آنان به تنهائی خود از جمله ناقضین این شعار بوده اند و بر سر حکومت و رهبری جامعه بهائی به فحاشی و بد و بیراه گفتن نسبت به یکدیگر و وارد نمودن انواع اتهامات زشت و ناپسند نسبت به یکدیگر پرداخته اند تا بدانجا که آقای میرزا حسینعلی برادرش میرزایحیی را \” گرگ زاده \” معرفی میکند .

اختلافات عبای آفندی و محمد علی آفندی ( پسران بها الله ) بر سر جانشینی پدر ؛خودمبحثی طولانی را میطلبد .

اختلافات میان ایادیان امرالله (نخبگان بهائی ) بر سر جانشینی شوقی و علم نمودن چماقی تحت عنوان \” ناقضین پیمان \” برای کوبیدن بر سر هر منتقد تشکیلات بهائی از جمله این شاهکارهای مدعیان وحدت عالم انسانی است .

 

جویا:

تعلیم وحدت عالم انسانی را از منظرهای گوناگون می شود نگریست. یکی از آن منظرها، دیدگاه نژادپرستانه ی بهائیت است که برخلاف شعار فریبنده ی و ادعای دروغین وحدت عالم انسانی، حکایت از وجود این منظر پلید و غیر انسانی در عقاید بهائیت دارد. می دانید که قرآن به صراحت اعلام می دارد که:

یا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها وَ بَثَّ مِنْهُما ‏رِجالاً کَثیراً وَ نِساء

هان ای مردم! از خداوندی که شما را از یک نفس آفرید و از آن نفس، همسرش را خلق کرد و از آن دو، زنان و مردان را در زمین بپراکند، بترسید.

در این آیه ی شریفه، آشکارا آمده است که همه ی مردم از یک نسل اند و نژادپرستی عقیده ای شیطانی است. در آیه دیگر چنین می خوانیم:

یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثى‏ وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ ‏أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ

هان ای مردم! ما شما را از یک زن و مرد آفریدیم و شما را شعبه ها و قبیله ها قرار دادیم تا یک دیگر را بشناسید. همانا گرامی ترین شما نزد خدا، پرهیزگارترین شماست.

پیامبر خدا هم در ماجرای فتح مکه چنین فرمود:

ُ إِنَّ اللَّهَ أَذْهَبَ نَخْوَةَ الْعَرَبِ وَ تَکَبُّرَهَا بِآبَائِهَا وَ کُلُّکُمْ مِنْ آدَمَ وَ آدَمُ مِنْ تُرَابٍ وَ أَکْرَمُکُمْ ‏عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ‏

همانا خداوند نخوت عرب و تکبر او را نسبت به پدرانش از میان برد و همگی شما از آدم اید و آدم هم از خاک است.

به این ترتیب اسلام در آن روزگار که نژادپرستی در جوامع بشری غوغا می کرد و حتی در یک جامعه، میان افراد تفاوت فاحش بود (چنان که در ماجرای ان کفشگر آمده است که حاضر شد مخارج جنگ انوشیروان عادل را بدهد تا اجازه دهند که فرزندش درس بخواند، معروف است.)

خط بطلان بر افکار نژادپرستانه کشید. اما در اوائل قرن بیستم، جناب عبدالبهاء در سخنرانی اش خود، برای خودشیرینی یا هر هدف دیگری که داشته، در مقام تعریف و تمجید از سیاهان آمریکایی و مقایسه ی آنان با سیاهان آفریقایی، چنین افاضه می کند: 

مثلا چه فرق است میان سیاهان افریک و سیاهان امریک اینها خلق الله البقر علی صورة البشرند ‏آنان متمدن و با هوش و فرهنگ و حتی در این سفر در مجامع و مدارس و کنائس سیاهان در ‏واشنگتن صحبت های مفصل شد، مانند هوشمندان اروپ به تمام نکته ها پی می برند. ‏‏(خطابات بزرگ ، ص 119) . ‏

سخن در آن نیست که سیاهان افریقایی نیازمند تعلیم و تربیت اند. در این که حرفی نیست. سخن در ان است که آنان را گاوهایی در صورت انسان نامیده است. این است وحدت عالم انسانی؟ جناب عبدالبهاء دست مریزاد!

 

یاس:

دوستان بهایی

مطلبی را که جویا به نقل از عبد البها در مورد سیاهان آفریقا برای نخستین بار در این سایت و در این تا پیک اظهار نمود انعکاس گسترده ای نزد پژوهشگران و بعضی سایت ها پیدا نمود.بعضی جوانان بهایی بر آشفتند و منکر صدور چنین سخنی از عبدالبها شدند و آن را ساخته ردیه نویسان دانستند. اما وقتی اسکن کتاب و مدرک متن مربو طه را دیدند با نا باوری لب فرو بستند و صحنه را اندوهگینانه ترک نمودندوهر چند مبلغان تلاش کردند گاو بودن سیاهان آفریقا از نظر دومین رهبر بهایی را تو جیه های خنک نمایند موثر واقع نشد و آن جوانان قانع نشده به صحنه باز نگشتند.

عزیزان به همه مقدسات سوگند که هیچکس در این سایت با شما دشمنی ندارد بلکه دوستتان دارد و می خواهد یافته های پژوهشی خود را در متواضعانه و رایگان در اختیار شما قرار دهد و در این راه فقط خدا را در نظر داردو قصد اهانت به هیچکس را ندارد. امید است ما را باور کنید چنانکه بعضی از شما عزیزان باور نموده از طریق میل مورد لطف قرار داده اند.ما نمی گوئیم بهائیان چنین اند بلکه می گوئیم درمتون درجه یک تشکیلات بهایی چنین مطالبی از سوی رهبران بهایی گفته شده اگر چه اعتقاد جوان بهایی این نیست.اما جوان بهایی باید تکلیف خود را با این اعتقاد روشن نماید اگر تشکیلات با چنین سوالاتی او را طرد نکند… پرسشگری شیوه جوانان امروزی است که تا قله حقیقت آنها را صعود خواهد داد…

 

ایران(بهایی) :

چون سایت مزبور مدعی پژوهش علمی وبی طرفی است(!!) ، اولأ از ایشان تقاضا دارد فهرست آیات قران مجید درباره ی غیر مسلمانان وکفار و مشرکین واعراب وخلاصه سایر دگر اندیشان را برای بنده فهرست نمایند، تا با سه آیه ای که در فوق آورده اند مقایسه کنیم ، وثانیأ چون به آثار بهایی دست رسی دارید لطفأ سایر بیانات حضرت بهاءالله وعبدالبهاءرا درباره ی سیاه پوستان آفریقا بیاورید تا پس از ان بنده بتوانم قضاوت کنم وپاسخ ان پژوهشگران وسیع النظر را تقدیم نمایم!! منتظرم!

 

یاس :

جناب iran

اگرچه با تاخیر به این مباحثه پیوستید خوشحال شدم. خوب است بدانید در این سایت پژوهش ها در زمینه بهائیت است نه اسلام.هزاران سایت در مورد اسلام هستند که به دفاع از آموزه های اسلامی مشغولند که می توانید به آنها مراجعه نموده و توضیح بخواهید ولی اینجا اختصاص به بهائیت دارد و کارش چنانکه از نامش پیداست بهایی پژوهی است نه اسلام پژوهی. جنابعالی بهتر است لطف فرموده در مورد سیاهان آفریقائی توضیح بدهید و به مطالب اینجانب و دوستان دیگر از جمله rramtin پاسخ بفرمائید.بی صبرانه منتظریم!

 

جویا:

‏1-‏پیش از این هم بارها و بارها گفته ام که یکی از رایج ترین و بی تعارف تکراری ‏ترین روش دوستان بهایی از دیرباز، روش اثرگذار « مظلوم نمایی» است. از این ‏رو از سردبیر محترم تقاضا می کنم هر چه زودتر پیشنهاد ایران عزیز را در معرض ‏دید همگان قرار دهند تا این موضوع پیراهن عثمان نشود و علم و کتل شعار ‏استبداد سایت و بهایی ستیز بودن آن به راه نیفتد. ‏

‏2-باز هم پیشتر گفته ام: از آن جا که دوستان بهایی مدعی اند که اسلام را قبول ‏دارند و تا زمانی که مسلمان نشده باشند بهایی بودنشان بی معنا و غیرقانونی ‏است، بحث بر سر اسلام و اثبات حقانیت آن بی تردید روشی کهنه و قدیمی از ‏سوی بهائیان به ویژه مبلغان آن هاست تا به این ترتیب از حوزه و دایره ی ‏مباحث امری بگریزند. دوست عزیز جناب ایران! با آن که دوران دگرگونه شده ‏است ولی هنوز شما از همان روش های کهنه و حربه های زنگ زده استفاده می ‏کنید. ‏

‏3-به نظر حقیر، باید ابتدا دانست که منظور بهائیت از تعلیم وحدت عالم انسانی که ‏بسیار به آن می بالد، چیست؟ اگر منظور آن است که همه ی ما فرزندان آدم و ‏حوا هستیم و خداوند آفریده ی ماست و به همه ی ما انسان ها- چه مؤمن و چه ‏کافر- روزی می دهد و دوست دارد که تمامی انسان ها رو به خدا بیاورند و او ‏را بپرستند و از بدی ها دوری کنند و قدر و قیمت انسانی خویش را بازشناسند، ‏سخن جدید و حرف نوی نیست که بهائیت بخواهد به آن ببالد. این، آموزه ی ‏تمامی ادیان الاهی است. چنان که عبدالبهاء اعتراف می کند: ‏

اساسی که جمیع پیغمبران گذاشتند آن اساس بهاء الله است و آن اساس وحدت عالم انسانی است. آن ‏اساس محبت عمومی است ، آن اساس صلح عمومی بین دول است. ‏‏(خطابات، ج 2، ص 286)‏

امروز هرکسی به وحدت بشر خدمت کند در درگاه احدیت مقبول است؛ زیرا جمیع انبیای الهی در وحدت ‏عالم انسانی کوشیدند و خدمت به عالم انسانی کردند، زیرا اساس تعالیم الهی وحدت عالم انسانی است. ‏حضرت موسی خدمت به وحدت انسانی نمود، حضرت مسیح وحدت عالم انسانی را تأسیس کرد ، ‏حضرت محمد اعلان وحدت انسانی نمود . انجیل و تورات و قرآن اساس وحدت انسانی تأسیس نمودند. ‏شریعت الله یکی است و دین الله یکی و آن الفت و محبت است. حضرت بهاء‌الله تجدید تعالیم انبیاء فرمود. ‏‏(خطابات ، ج 1، ص 18 و 19)‏

از قضا سخنان جناب عبدالبهاء بسیار راه گشاست و پاسخ گوی آن چیزی است که جناب ایران در پی آن ‏است. دوست عزیز توجه داشته باشید که جناب عبدالبهاء از پیامبران سخن می گوید از تعالیم الهی حرف ‏می زند، از موسی و مسیح و محمد و انجیل و تورات و قرآن دلیل می آورد. بنابراین تکلیف کافران و ‏مشرکان و بت پرستان روشن است. تکلیف دشمنان خدا و پیامبران و مخالفان ادیان الهی و آسمانی روشن ‏است. لابد نمی فرمایید که باید کافران را هم همانند مؤمنان دوست بداریم. البته برای هدایت آنان دعا و ‏کوشش می کنیم؛ اما اگر با کسانی رو به رو شدیم که به هیچ روی حاضر نشدند حرف حق را بشنوند و ‏علاوه بر آن، به دشمنی و سرکوب یکتاپرستان برخاستند و بدتر از آن به نوامیس و اموال تجاوز کردند، چه ‏باید بکنیم؟ باز هم باید بگوییم: همه بار یک دارید و برگ یک شاخسار؟ به هر صورت نخست از شما ‏دوست عزیز خواهش می کنم منظور از وحدت عالم انسانی را روشن بفرمایید. ‏

بد نیست در پایان این گفتار این مطلب را هم بیفزایم که جناب عبدالبهاء در بیان وحدت عالم انسانی دچار ‏تناقض گویی عجیبی شده است. چون در یک جا دیگر می گوید: ‏

از جمله این تعالیم وحدت عالم انسانی است، این در کدام کتاب است ؟، نشان بدهید و صلح عمومی ‏است، این در کدام کتاب است؟ و دین باید سبب محبت و الفت باشد، اگر نباشد عدم دین بهتر است، این ‏در کدام کتاب است؟ (خطابات بزرگ ص 191)‏

البته از این تناقض گویی شگفت انگیزتر آن است که دوستان عزیز همانند جناب ایران به جای پاسخ گویی ‏به این گونه تناقض گویی ها، سایت و نویسندگانش را به بهایی ستیزی متهم می کنند و یا اثبات اسلام را ‏درخواست می کنند. به هر صورت مجددا از دوست گرامی که خوشبختانه آشنایی سی ساله با این گونه ‏مباحث دارد، خواهش می کنم به طور روشن و واضح بفرمایند منظور از تعلیم وحدت عالم انسانی چیست ‏و سخنان جناب عبدالبهاء در این رابطه چه معنایی دارد. با تشکر و آرزوی بهروزی و شادکامی.

 

ایران :

خوب ازآنجا که دراینجا خود شما که ‍\”کم حافظه\” بوده وهستید ودائمأ ادعا کرده اید که از خود کتب بهایی مطلب علیه آن می آورید ونه ازجایی دیگر، ونیز قرار بود فقط بهایی پژوه باشید ونه اسلام پژوه، وبنده را هم برای گرفتن پاسخ سؤالاتم به سایت های اسلامی ارجاع داده بودید، به یکباره برای رد وتخطئه بیان حضرت عبدالبهاء مطالبی ازاسلام عزیز با ارائهء سه آیه ازقران مجید، می آورید ودست مریزاد به مولای اهل بهاء ارواحنا له الفدا می گویید وخودشیرینی یا علل دیگر به ایشان نسبت می دهید، بنده طبق قانون انصاف حق دارم، قبل ازبیان پاسخ از منظر دیانت مقدس بهایی وکتاب مستطاب \” خطابات ِ\” حضرت عبدالبهاء، اول راجع به ادعای شما دربارهء مطالبتان از اسلام ، مطالبی بگویم ،وسپس به نظرات امر بهایی بپردازم!!! پس سعی ننمایید با تهدید ملیح بنده مبنی بر کم کردن زحمتم از سایت \”آزاد اندیش ومتسامحتان\”(!!!) ، نزد منصفین به \”خودکشی فرهنگی وعلمی\” دست زنید و جوابم را ندهید! والا شاید ازارائهء قسمت دوم جوابم ازمنظر بهایی فعلأ خودداری کنم _ اگرچه نزدمنصفین تیزهوش آشکاراست که پاسخ را درتلو وبطن مطالب قبلی وفعلی ام داده ام.

 

ازقران مجید چندآیه آوردید. صدّقنا وآمنّا بها قبلَ أ ن تکتبوها فی \”سایتکم\” !!! اما حالا جواب دهید : چرا در همان قران مجید، روحی لکلماته فدا، مخالفین اسلام اعم از سفید وسیاه ، تعلیم وتربیت یافته یا نیافته، تشبیه به سگ شده اند( اعراف،175) !!! چرا درجایی دیگر، گمراه تر ازچارپایان گفته شده اند( محمد،13؛ اعراف، 179؛ فرقان، 46)!!! چرا یهودیان مخالف اسلام خروبوزینه خوانده شده اند(جمعه، 5؛ بقره،61؛ اعراف،166 ؛ ازجمله به خرهای رم کننده نامیده شده اند)!!!چرا گروهی ازاهل کتاب(مسیحی ویهودی وغیره) بوزینه وخوک وفاسق ذکرشده اند( مائده، 5 ،51) !!! چرا حضرت علی به کمیل بن زیاد نخعی راجع به همهء انسان ها اعم ازسفیدوسیاه وغیره می فرمایند : مردم سه دسته اند: عالم ربانی، متعلم برسبیل نجات، وهمج رعاع(= پشه،مگس،گوسفند لاغر، مردم پست واحمق./فرهنگ عمید) ، ودرادامه افسوس می خورند که درزمانشان کسی نبوده که آن حضرت علمی راکه درسینه شان بوده به ایشان منتقل فرماید، وآنها را\” انعام سائمه\”( چرندگان) می فرماید( نهج البلاغه فیض الاسلام)!!! وچرا حضرت صادق ع دشمنان ائمهء اطهار را \” ولد زنا\” وحرام زاده توصیف می فرمایند( روزنامهء اطلاعات، 5 مرداد 1364، ص5)!!! چراآقای جنتی درنمازجمعهء طهران گفتند غیر مسلمانان حیوانند، وباعث اعتراض مجامع حقوق بشر شدند؟!!! وبسیاری دیگر از این شواهد!!!(شایان ذکراست که دردیگرکتب آسمانی نیز ازاین قبیل وجوددارد، که اگرلازم شد تقدیم اهلش خواهد شد).

امّا،وصد امّا، ازآنچه نوشته شد چنان گمان باطل نرود که استغفرالله بهاییان مخالف اسلام عزیزند، نه قسم به خدا!!! بلکه یکی از ایرادهایی که امروزه بعضی به اهل بها می گیرند همین است که می گویند تعالیم بهایی عالی وداروی بحران های جهان امروز وفرداست، ولی تنها اشکال بهاییان این است که دست از دفاع از اسلام برنمی دارند!!! \”چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است\”!

اگردرپاسخ به سؤالات فوق درماندید، همان عبدالبهائی که تمسخرش می نمایید ، درهمان کتاب\”خطابات\” آنها را ارائه فرموده اند!!! ازهموطنان عزیزدرهرجای دنیا که ساکنند تمنا، بلکه التماس می کنم همهء \”خطابات\” مزبور را به دست آورند وهمهء صفحات آن را مطالعه فرمایند تا خود نظر دیانت مقدس بهایی را دربارهء اسلام وسایر ادیان آسمانی ومقام انسان دریابند، وهمچنین پاسخ مربوط به سیاهان را نیز، که توسط سایت ستیزه جوی بهایی پژوهی، عمدأ ناقص مطرح شده ، درهمان \”خطابات\” بیابند. جناب سردبیرعزیزکه علیرغم بی مهریتان هنوز دوستتان دارم_وحتی به ایمانتان به امربهایی امیدوارم_ منتظرم، واز کاربران عزیزومنصف تمنا می کنم خود به کتب بهایی مراجعه فرمایند تااز اصل چشمهء زلا ل آن منابع آسمانی،بهره برند وبه چشم خود ببینند،نه به چشم آلوده شده به اوهامات\”بهایی پژوهی\” !!!

 

جویا :

ایران عزیز صرف نظر از برخی بیانات حاشیه ای، مانند علت عدم شرکت بنده در سایت و یا ‏بی رونقی و بی روغنی سایت و غم از دست دادن سرکار و از این قبیل- که ما را از اصل ‏بحث دور می کند و جز کدورت و آزردگی خاطر نمی افزاید- اولا بسی خوش وقت و خوش ‏حالم که با بهایی عزیزی مواجه ام که از علی علیه السلام و نهج البلاغه و تقوا و خداترسی ‏یاد می کند.

اما در شگفتم که چرا بر خلاف خواسته و سفارش خودتان رعایت تقوا را نفرموده ‏اید. دوست منباور بفرمایید حقیر نیز آیاتی را که حضرت عالی متاسفانه به صورت غلط و ‏ناقص به آن ها استنادفرموده اید، همان بار نخست که بیانات شما را دیدم، بررسی کرده و ‏آماده ارائه دارم. اما با توجهبه نکته ای که در پی بیانات دیگر شما آورده ام، از ارائه ی آن ها ‏خودداری می کنم. آن بیانات ایناست که با عرض پوزش مجددا آن را می آورم:

‏جناب عبدالبهاء می گوید: امروز هرکسی به وحدت بشر خدمت کند در درگاه احدیت مقبول است؛ زیرا جمیع انبیای الهی‎ ‎در وحدت ‏عالم انسانی کوشیدند و خدمت به عالم انسانی کردند،زیرا اساس تعالیم الهی‎ ‎وحدت عالم انسانی است. ‏حضرت موسی خدمت به وحدت انسانینمود، حضرت مسیح وحدت عالم‎ ‎انسانی را تأسیس کرد ، ‏حضرت محمد اعلان وحدت ‏انسانینمود . انجیل و تورات و قرآن‎ ‎اساس وحدت انسانی تأسیس نمودند. ‏شریعت الله یکی ‏است ودین الله یکی و آن الفت و‎ ‎محبت است. حضرت بهاء‌الله تجدید تعالیم انبیاء فرمود. ‏‏‏(خطابات ، ج 1،ص 18 و 19)‏‎

از قضا سخنان جناب عبدالبهاء بسیار راه گشاست و پاسخ گوی آن چیزی است که جناب‏‎ ‎ایران درپی آن ‏است. دوست عزیز توجه داشته باشید که جناب عبدالبهاء از پیامبران‎ ‎سخن ‏می گوید ازتعالیم الهی حرف ‏می زند، از موسی و مسیح و محمد و انجیل و تورات و‎ ‎قرآن ‏دلیل می آورد.

بنابراین تکلیف کافران و ‏مشرکان و بت پرستان روشن است. تکلیف‎ ‎دشمنان ‏خدا و پیامبران و مخالفان ادیان الهی و آسمانی روشن ‏است. لابد نمی فرمایید‎ ‎که باید کافران ‏را هم همانند مؤمنان دوست بداریم. البته برای هدایت آنان دعا و‎ ‎‏کوشش می کنیم؛ اما اگر با ‏کسانی رو به روشدیم که به هیچ روی حاضر نشدند حرف حق را‏‎ ‎بشنوند و ‏علاوه بر آن، به ‏دشمنی و سرکوبیکتاپرستان برخاستند و بدتر از آن به‎ ‎نوامیس و اموال تجاوز کردند، چه ‏‏باید بکنیم؟ باز هم بایدبگوییم: همه بار یک دارید‎ ‎و برگ یک شاخسار؟ به هر صورت ‏نخست از شما ‏دوست عزیزخواهش می کنم منظور از وحدت‎ ‎عالم انسانی را روشن بفرمایید. ‏‏‎ ‎بد نیست در پایان این گفتاراین مطلب را هم‎ ‎بیفزایم که جناب عبدالبهاء در بیان وحدت ‏عالم انسانی دچار ‏تناقض گوییعجیبی شده‎ ‎است. چون در یک جا دیگر می گوید: ‏‎

از جمله این تعالیم وحدت عالم انسانی است،‎ ‎این در کدام کتاب است ؟، نشان بدهید و صلح عمومی ‏است، این در کدام کتاب است؟ و دین‎ ‎باید سبب محبت و الفت باشد، اگر نباشد عدمدین بهتر است، این ‏در کدام کتاب است؟‎ (‎خطابات بزرگ ص 191)‏‎

البته از این تناقض گویی شگفت انگیزتر آن است که دوستان‎ ‎عزیز همانند جناب ایران به ‏جای پاسخ گویی ‏به این گونه تناقض گویی ها، سایت و‎ ‎نویسندگانش را به بهایی ستیزی ‏متهم می کنند و یا اثبات اسلام را ‏درخواست می کنند‎. ‎به هر صورت مجددا از دوست گرامی ‏که خوشبختانه آشنایی سی ساله با این گونه ‏مباحث‎ ‎دارد، خواهش می کنم به طور روشن و ‏واضحبفرمایند منظور از تعلیم وحدت عالم انسانی‎ ‎چیست ‏و سخنان جناب عبدالبهاء در این ‏رابطه چهمعنایی دارد. با تشکر و آرزوی بهروزی‎ ‎و شادکامی.

‏دوست عزیز توجه داشته باشید که قرآن کافرانی را که حاضر نیستند به هیچ روی سخن حق ‏رابشنوند و مصداق این آیه اند که:‏

خَتَمَ اللَّهُ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ وَ عَلى‏ سَمْعِهِمْ وَ عَلى‏ أَبْصارِهِمْ غِشاوَةٌ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظیمٌ ‏

خداوند بر دل ها و گوش ها و دیدگان آنان مُهر نهاده است و عذابی بزرگ در انتظار آنان ‏است.همانند چهارپایان می داند که کاری به جز خور و خواب و شهوت و شکم ندارند.‏‎

اما سخن در آن است که جناب عبدالبهاء در باره ی سیاهان آفریقا می گوید:

‏آنان خلق الله البقر علی صورة البشرند. یعنی اصلا آفرینش آنان را گاو می داند. دوست عزیز تقوا ایجاب می کند که مثال های قرآنی را که در همه ی آنان (کاف) تمثیل به کار برده شده است، با این سخن حضرت عبدالبهاء برابر ننهید. یا مسخ شدن گروهی از بنی اسرائیل را به صورت بوزینه و خوک، که عذاب الاهی بر آنان بوده است، با این سخن که جناب عبدالبهاء ‏آفرینشو خلقت افریقاییان را گاو می داند، یکی ندانید. خلاصه آن که خواهش می کنم ‏نخست به طوردقیق بفرمایید منظور از وحدت عالم انسانی چیست بنده هم به جناب عالی ‏قول می دهمتمامی آیاتی را که شما به آن ها استناد کرده اید، بررسی کنم.

 

ایران:

…نوشته اید،\” بنابراین تکلیف کافران و ‏مشرکان و بت پرستان روشن است. تکلیف‎ ‎دشمنان ‏خدا و پیامبران و مخالفان ادیان الهی و آسمانی روشن ‏است. لابد نمی فرمایید‎ ‎که باید کافران ‏را هم همانند مؤمنان دوست بداریم. البته برای هدایت آنان دعا و‎ ‎‏کوشش می کنیم؛ اما اگر با ‏کسانی رو به رو شدیم که به هیچ روی حاضر نشدند حرف حق را‏‎ ‎بشنوند و ‏علاوه بر آن، به ‏دشمنی و سرکوب یکتاپرستان برخاستند و بدتر از آن به‎ ‎نوامیس و اموال تجاوز کردند، چه ‏‏باید بکنیم؟ باز هم باید بگوییم: همه بار یک دارید‎ ‎و برگ یک شاخسار؟ \” چون هنوز زود است دربارهء بیانی که از حضرت عبدالبهاء قبل از این مطلبتان آورده اید توضیح دهم( البته خودتان می دانید که پاسخ آن درهمان کتاب \”خطابات\” وحتی همان بیان که نقل کرده اید مشهود است ولی شما نمی خواهید آن را ببینید) ، عرض می کنم با این مطلبی که نوشته اید کار خود را درانظار جهانیان ودگراندیشان بدتر کردید ونه تنها به بهاییان ، بلکه باید به همهء آنها پاسخ دهید!!! این دقیقأ همان چیزی است که بحث امروز روشنفکران اسلام است وشما به همهء دگراندیشان بهانه دادید!!! اما بنده در همین جا یک سؤال دارم! می دانیم درآفریقا، سیاه پوستان عزیزی هم هستند که پیروادیان توحیدی ازجمله اسلام عزیز، نیستند !! بفرمایید ازنظر جناب عالی اولأ ایشان مشرکند یا کافر؟!! طبق فرمایشات شما نظرتان دربارهء آنها چیست؟!! ما بهاییان به دلایلی که اگر بعدأ لازم شود عرض خواهم کرد،برعکس این که شما با ناقص وگزینشی آوردن قسمتی از بیان حضرت عبدالبهاء می خواهید حقایق را پنهان کنید، عاشق سیاه پوستان هستیم .

نوشته اید،\” یعنی اصلا آفرینش آنان را گاو می داند. دوست عزیز ‏تقوا ایجاب می کند که مثال های قرآنی را که در همه ی آنان (کاف) تمثیل به کار برده شده ‏است، با این سخن حضرت عبدالبهاء برابر ننهید. یا مسخ شدن گروهی از بنی اسرائیل را به ‏صورت بوزینه و خوک، که عذاب الاهی بر آنان بوده است، با این سخن که جناب عبدالبهاء ‏آفرینش و خلقت افریقاییان را گاو می داند، یکی ندانید. \” ای برادر من شرح آیات مزبورازقران مجید به این سادگی ها نیست!! چرا کامل آن را نفرموده اید؟! ( اگر لازم شد بعدأ عرض خواهم کرد) ، ولی فعلأ دراینجا باید بگویم درهمین مطلبتان تناقض وجود دارد!!! حتی بااحتساب تمثیلی بودن هم ، مسألهء \” مسخ\” شدن را که مطرح کرده اید، وضع را تغییر نمی دهد!!! بفرمایید ببینم آیا پس از مسخ شدن آن دسته یهودیانی که می فرمایید، آنها بوزینه باقی ماندند؟! اگر بله وشما ظاهرأ آنها را هم دیده اید، بفرمایید حالت مسخ ، خلقت محسوب می شود یا نه؟!! وتازه بنده بیانات دیگری نیز آورده بودم که آن را مسکوت گذاشته اید چون صرف نمی کند!!…

 

جویا :

ایران عزیز به راستی دوستت دارم. از این که می بینم مرتب تقوا و خداترسی و انصاف را یاد ‏آور می شوید، بسیار متشکرم و من هم از سویدا و صمیم دل آرزو و تلاش می کنم تا بیانات ‏روشنگر پیشوای پرهیزگاران علی علیه السلام را پیش روی داشته باشم و در بیان مطالب تا ‏آن جا که ممکن است از دایره ی تقوا پای بیرون ننهم. ‏

دوست عزیز به راستی سبحان الله! آیا اعتراف می کنید که برای به دام انداختن حقیر آیات ‏قرآن را گزینشی و ناقص آورده اید تا اثبات فرمایید بنده نیز بیانات حضرت عبدالبهاء را ‏ناقص و گزینشی نقل کرده ام؟! . حقیر از شما خواسته بودم ‏به طور دقیق نظر بهائیت را در باره ی وحدت عالم انسانی بفرمایید تا بر اساس همان سخنان ‏که به طور کامل از کتاب های امری بیان می فرمایید، به داوری بنشینیم. شما به روشنی ما را ‏متهم کرده و فرموده اید:‏

‏« آری نقل عمدی ِ ناقص آثارهرکس به نیت تخطئه وتکذیب ، کاری غیر علمی وغیر انسانی وغیر الهی است !!! \” کلوا واشربوا را در گوش کرد و لا تسرفوا را فراموش کرد\”!!! به علت ‏همین روش شماست که بنده اول، مستقیمآ وارد جواب شبهات شما نشده ونخواهم شد مگراین ‏که تکلیف این روش روشن شود.»‏

اجازه دهید نخست تکلیف این ادعا روشن شود. خواهش می کنم به طور روشن و صریح ‏بدون پرداختن به حواشی و اندرزهای البته مفید، بفرمایید حقیر در کدام قسمت از عرائضم ‏آثار حضرات را ناقص نقل کرده ام؟ شما که مرتب تقوا و خداترسی را تذکار می دهید، لطفا ‏هر چه زودتر این ادعا را اثبات فرمایید. کار دشواری نیست. به ناکجا آباد هم ارجاع ندهید. ‏باز هم تأکید می کنم: تا زمانی که شما به عنوان یک بهایی، مبتنی بر آثار و بیانات حضرات ‏بهاء الله و عبدالبهاء و روش عملی جناب شوقی افندی و بیت العدل اعظم، بیان نکنید که ‏منظور از وحدت عالم انسانی چیست، بحث های دیگر بیهوده و آب در هاون کوفتن است. از ‏این رو ضمن تشکر مجدد از بیاناتی که از حضرت علی علیه السلام آورده اید و تذکارهایی ‏که در رابطه با رعایت انصاف و تقوا داشته اید، خواهش می کنم به طور کامل و واضح نظر ‏صریح بهائیت را در باره ی وحدت عالم انسانی بیان کنید.‏

دوست عزیز بار دیگر یاد آوری می کنم: برای شناخت بهائیت شما چه روشی را پیشنهاد می ‏کنید؟ به سایت های بهایی مراجعه کنیم یا به کتاب های حضرات باب و بهاء و عبدالبهاء و ‏شوقی و دیگر کتاب های منتشره از سوی لجنه ی نشر آثار امری؟ البته از پیش شما بنده را ‏متهم کرده اید که ردّیه نویس و ردّیه خوان هستم. اولا بنده هر چه گفته و می گویم بر اساس ‏کتاب های امری است آن هم نه به صورت گزینشی و ناقص. اگر چنین باشد از جناب عالی ‏مصرانه خواهشمندم مواردی را که مدعی هستید بنده مطالب را ناقص نقل کرده ام، روشن ‏بفرمایید تا سیه روی شود هر که در او غش باشد. ثانیا دوست عزیز به راستی به دور از تقوا ‏و انصاف است که ردّیه را چماقی کنید و بر سر هر کس که خواست کوچکترین سخنی از ‏کتابهای خودِ پیشوایان بهایی علیه بهائیت بیاورد، بکوبید. وجود تناقض در سخنان کسی که ‏مدعی است از سوی خدا سخن می گوید، به هیچ روی قابل قبول نیست. تهمت نقل ناقص و ‏گزینشی را هم باید مستند پاسخ داد. البته از نصائح شما بهره مند می شویم ولی مراقب باشید ‏که اصل مطلب در لا به لای این اندرزها گم نشود. لطفا با استفاده از همان روشی که بسیار از ‏آن یاد می کنید، یعنی ‏Slow Motion‏ استفاده کنید و بهره مندمان بفرمایید. 

 

کام :

با سلام خدمت تمامی دوستان عزیز

جناب ایران

سردبیر و پژوهشگران عزیز این سایت که ادعای پیغمبری نکرده اند که شما اینگونه به دنبال پیدا کردن تناقض در فرمایشاتشان هستید که تازه اگر هم به خیال خودتان تناقضی باشد خوب اشتباه کردهاند و به راحتی این را می پذیرند ولی مساله مهم که شما با این روش از پرداختن به آن بازمانده اید تناقض گویی رهبران فرقه بهایی است که در یک جایی دم از وحدت عالم انسانی می زنند و در جای دیگر خلقت آفریقاییان را از گاو می داند که بنده همین که این جمله را می نویسم خجالت می کشم چه بسا که بسیاری از آنان نزد خداوند مقامی بس بزرگ داشته باشند.!!

جواب این سخن در لابلای بیانات پژوهشگران محترم این سایت پیدا نمی شود که شما اینگونه خود را به زحمت انداخته اید و خط به خط آن را نقد کرده اید؟!!

در ضمن اگر واقعا دین اسلام را قبول دارید و دم از پیامبر اکرم و امیر المونین علیهم السلام می زنید پس چرا اینقدر شبهه پراکنی می کنید چرا در مورد بهااله و عبدالبهاو شوقی اینگونه شبهاتی را مطرح نمی کنید \”قسم حضرت عباس را قبول کنیم یا دم خروس\” به هر حال اگر واقعا دین اسلام را قبول دارید خوب وقت را تلف نکنید و به بهاییت بپردازید و سوالات خود را هم در مورد اسلام از بزرگان دین خودتان بپرسید چون به هر حال آنها هم اسلام را قبول دارند!!

به امید هدایت گمراهان.

 

رامتینی:

دوست عزیز جناب ایران

یکم: اینجانب ده سئوال پیرامون وحدت عالم انسانی از دیدگاه آیین بهایی جهت روشن شدن ابعاد موضوع و تبیین آن مطرح نمودم که بتوان نقدی عالمانه نسبت به موضوع داشته باشیم ولی متاسفانه تاکنون پاسخی از ناحیه دوستان بهایی دریافت نکرده ام البته مهم نیست بقول معروف ماهی را هر وقت از آب بگیرید تازه است بنابراین من همچنان مشتاق و منتظر جواب می مانم.

دوم: به نظر شما فرق نقادی و ردیه نویسی چیست؟ آیا صحیح است هر کس را که به افکار ما انتقاد کرد متهم به ردیه نویسی و ضدیت با بهاییت کنیم؟ اتفاقا امرزوه در دنیای فکر و اندیشه و روشنگری موضوع نقد و نقادی از اهمیت ویژه ای برخوردار است به طریقی که حتی انتقاد سازنده را هم قبول ندارند بلکه می گویند انتقاد بایستی ویرانگر و بی رحمانه باشد تا نقاط ضعف فکر مورد نقادی کاملا روشن شود قرار نیست در عالم نقد و انتقاد و مباحثه و مناظره تعارف تکه پاره کنیم بنابراین کسانی که فانتزی فکر می کنند و زود رنج هستند بهتر است پا در این میدان نگذارند البته اهل تحقیق بی احترامی و بی ادبی را تحت نام نقادی نمی پذیرند لذا بهتر است به جای استفاده از عناوین ردیه نویسی و ضد بهایی و … نقاط ضعف استدلال طرف مقابل را بیان بفرمایید به نظر شما مرحوم محیط طباطبایی که فردی محقق و دانشمند بوده و مطالب زیادی هم در رد عقاید بهاییت نوشته ضد بهایی و ردیه نویس بوده؟ و یا آقای دکتر فریدون آدمیت که ظاهرا به هیچ دینی اعتقاد نداشته چون در کتاب امیر کبیر و ایران مطالبی در رد بابییت و بهاییت از نظر تاریخی نوشته او هم ردیه نویس و ضد بهایی بوده و بسیاری از محققین و دانشمندان …

سوم: موضوعی که شما خیلی تاکید می فرمایید و به نظرم حالت مچ گیری هم دارد این است که سوال می کنید آیا شما بهاییان را مشرک و کافر می دانید یا خیر؟

دوست عزیز به نظر من تعیین مصداق کافر و مشرک امر ساده ای نیست ما فقط می توانیم بگوییم از دیدگاه قرآن و اعتقادات اسلامی ویژه گیهای مشرک و کافر چیست تعیین مصداق با اولیاء الهی است مضافا اینکه کافر و مشرک و مومن بودن افراد تاثیری در بحث نخواهد داشت بنابراین به نظر من تلاش شما برای اثبات اینکه این سایت ضد بهایی است و دشمن بهاییان بی حاصل است چون قضاوت نهایی با خوانندگان خواهد بود.

چهارم: به نظر من اگر سردبیر گفته این سایت در مورد بهاییت تحقیق می کند یعنی مضوع مورد مطالعه و پژوهش این سایت بهاییت است و شما برای مطالعه مطالب اسلامی می توانید به سایتهای مربوطه مراجعه کنید یعنی اگر کسی می خواهد به نقد اسلام بپردازد طبیعی است به سایتهای ضد اسلام هم مراجعه خواهد کرد ما که نمی توانیم برای افراد محقق تعیین تکلیف کنیم.

پنجم: فرمودید سیاهانی هستند که به هیچ یک از ادیان توحیدی قائل نیستند و شما آنها را دوست دارید آیا شما بدلیل اینکه به ادیان توحیدی قائل نیستند و خدای متعال را عبادت نمی کنند آنها را دوست دارید؟ و یا اینکه چون انسان هستند آنها را دوست دارید دوست عزیز در د ارفور سودان که بیش از یک میلیون انسان کشته و آواره و بی خانمان شدند همگی سیاه هستند هم کسانی که اعمال فجیعانه و زشت کشتن انسان های بی گناه را انجام داده اند و هم کسانی که کشته و آواره شده اند حال شما هر دو گروه هم ظالم و هم مظلوم را دوست دارید من فکر نمی کنم هیچ انسان آزداه ایی در جهان وجود داشته باشد که جنایتکاران را دوست داشته باشد به نظر شما باید هیتلر- نرون – چنگیز و صدام … را دوست داشت و یا باید از آنها اعلان بی زاری کرد.

ششم: در مورد جمله جناب عبدالبهاء \”مثلا چه فرق است میان سیاهان آفریک و سیاهان آمریک اینها خلق الله البقر علی صورت البشر اند …\” آنچه شما به عنوان پاسخ از آیات قرآن و روایات اسلامی مطرح فرمودید دوجنبه دارد یک جنبه که خودتان اشاره کردید تشبیه است مانند کالا انعام و سگ … جنبه دیگر موضوع مسخ بنی اسرائیل است که در اثر مخالفت با فرمان پروردگار تعداد مشخصی از آنها برای زمان کوتاهی (چون 3 یا 7 روز پس از مسخ این افراد از دنیا رفتند) به عنوان عذاب الهی تبدیل شدند به خوک و بوزینه اگر دقت بفرمایید در هر دوجنبه یک امر مشترک است و آن مخالفت انسان با اوامر الهی است یعنی نتیجه اعمال انسان منجر شده به اینکه خداوند آنان را به حیوانات تشبیه فرماید و یا تبدیل شدن تعدادی از انسان ها به حیوان توسط خدای متعال حالا مجددا به جمله جناب عبدالبهاء توجه فرمایید \”مثلا چه فرق است میان سیاهان آفریک و سیاهان آمریک اینها خلق الله البقر علی صورت البشر اند …\” آیا کسی خطایی انجام داده عمل زشتی صورت پذیرفته فقط تنها گناه این انسانها سیاه بودن است!

با تشکر رامتینی

 

جویا:

ضمن تشکر از تذکرات به جا و مناسب دوست عزیز جناب کام و رامتینی، خدمت ایران عزیز عرض می کنم که بنده و دیگران دوستان منتظریم تا بیانات سرکار را در باره ی وحدت عالم انسانی از منظر بهائیت بشنویم تا در پی آن به بحث خود ادامه دهیم. سخت دیده به راه دوخته ایم.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

ده + هشت =