حقوق زنان در بهائیت

0 998

مهندس اهتمام:از آشنا شدن با سایت شما که یک سایت پژوهشی هستید خوشحالم.می خواستم بپرسم نظر صریح بهائیت در باره ادیان ابراهیمی چیست. شنیده ام با جسارت کامل اسلام را ناقص ومنسوخ شده می دانند . آیا درست است؟ 

شنیده ام زنی فاسد در صحرای بدشت در مقابل مردان حجاب را برداشته واعلام کرده از امروز اسلام نسخ شد وبعد بامردان اجنبی در یک کجاوه نشسته و خلوت کرده… وبعد بهائیان این زن را الگوی زنان خود قرار داده سمبل زن امروزی و پیشاهنگ فمنیسم می دانند…در این زمینه توضیح دهید البته مستند. متشکرم.

 

بهایی:

از جمله تعایم دیانت بهائی تساوی حقوق زن و مرد است. و در مورد حجاب دیانت بهائی آن حجابی را که مورد نظر اسلام است ندارد. و در واقع حجاب به شکل اسلامی آن برای بهائیان واجب نیست. البته این به این معنی نیست که عفت و عصمت برای بهائیان معنا ندارد بلکه عفت و عصمت و محدودیت روابط زن و مرد در حد روابط اجتماعی قبل از ازدواج از اصول اساسی بهائیان است. 

در واقعه بدشت این اعلام خطیر و تاریخی توسط جناب طاهره انجام شد و در واقع نظر ظهور جدید در مورد حجاب بیان شد. و اینکه در مورد بی بند و باری و … مواردی که به جناب طااهره در این واقعه نسبت می دهند همگی کذب محض است.

 

یاس:

دوست بهایی

با سلام در مورد دو نوشته و مطلب از شما عرض می کنم:

بهائیت نباید مصادره به مطلوب نماید بلکه باید اول ثابت کند “دین “است بعد خود را در زمره ادیان الهی قرار دهد! تاریخ نشان می دهد بهائیت یک حزب قدرت طلب است که برادران بر سر ریاست پته یکدیگر را روی آب ریخته (بها وازل )خواهر علیه برادر(عزیه علیه بها) کتاب نوشته جنایات او را افشا نموده است .همچنین پسران بها(محمدعلی وعبدالبهاء”>عباس افندی)بر سرارث مادی جنجال راه انداخته واز نام دین و خدا وپیغمبر برای فریب توده ها سوء استفاده نموده به یکدیگر بد وبیراه گفته اند.این است دیانت بهائی که قرار است روح وریحان آورد والفت ایجاد نماید ووحدت عالم انسانی بر پا نماید! 

اگر اینها مبشر وحدتند چرا برادر وخواهر نتوانسته اند با هم وحدت داشته باشندو فرقه فرقه شده اندوعلیه یکدیگر کتاب نوشته اندواتهاماتی به هم وارد کرده اند؟ 

اما در باره نگاه بهائیت به زن فقط به یک سوال من پاسخ دهید: 

اگر زن ومرد در بهائیت برابرند چرا زنان نمی توانندبه عضویت بیت العدل در آیند واین پست که مقامش به اعتقاد بهائیان “مصونیت از خطا”ست در انحصار آقایان است؟! این توهین به زنان نیست که آنان را نا مساوی با مردان شمرده از تصدی یک پست معنوی محروم کرده به بیت العدل راه نداده اند و تلویحا آنها رابر خلاف مردان ناکارامد وخطا پذیر و نا توان از اداره بهائیت در اسرائیل قلمداد کرده اند؟! 

بقیه سوالات در موردزن در بهائیت باشد برای بعد… 

امادر مورد ادعای شما نسبت به طاهره : 

باید توجه کنیدفساد زرین تاج یا به قول شما طاهره قره العین(از سران بابی)به حدی آشکار بود که همان موقع بابیان با آن مقابله کردند واز رفتارهای او تبری جستندو گفتند باید اورا حد زدواین در حالی بود که باب زنده بود واز دعاوی خود توبه کرده بود وحسینعلی هم ادعایی نداشت وحد اکثر باب را به قائمیت قبول داشت… (به تواریخ بابی وبهائی مراجعه کنید.بخش مقالات سایت هم استناداتی داردکه به سهم خود استفاده کردم امید است حق را بیابیدان شاءالله.) 

 

بهایی:

 

در مورد تساوی حقوق زن و مرد که تنها در بیت العدل اعظم نمی توانند زنان عضو شوند و این ممانعت نه از جهت ناتوانی و بی احترامی به حقوق زن است بلکه نوعی معافیت از این مسئولیت است. چون عضویت در این نهاد جهانی داراری مسئولیت سنگین است و زنان دارای مسئولیتهای خانوادگی هستند حضرت بهالله زنان را از عضویت در بیت العدل معاف نموده اند. اگر در شرع مبین اسلام حقوق زن را بررسی کنیم خیلی باید بی احترامی به زن شده باشد{الرجال قوامون علی النساء} یا زن از لحاظ ارث و و دیه نصف مرد است پس نمی توان این مورد را دلیل بر عدم حقانیت دانست زیرا دیانت اسلام علی رغم تبعیض برای حقوق زنان حقانیت دارد. و در مورد فساد جناب طاهره اگر شما کتب تاریخی را که دشمنان دیانت بابی و بهائی نوشته اند بخوانید معلوم است که جز تهمت چیزی نمی بینید لطف فرمائید کتاب تاریخ نبیل زرندی را که در مورد این واقعه است مطالعه فرمائید. باتشکر

 

محمد:

 

این نکته بسیار عجیب و متناقض است که بهائیان از یکطرف اسلام را مورد حمله قرار می دهند که در ان تساوی حقوق زن و مرد رعایت نشده و تنها این ائین بهائیت است که این تساوی را رعایت کرده و بر این ادعا نیز گوش فلک را کر کرده اند ولی وقتی به ایشان می گوییم پس چرا این تبعیضها در دین خودتان هست می گویند ما خواسته ایم زنان را از امور مشکل و وقت گیر معاف کرده باشیم . من تنها یک چیز میگویم و ان این است که فردای قیامت ایشان هیچ پاسخی در برابر خداوند ندارند و قطعا عقلای عالم بر این سخنان ایشان خواهند خندید!

 

جویا:

 

محمد جان! در بهائیت نه تنها زنان حق شرکت و عضویت در بیت العدل را ندارند، بلکه در سهم الإرث نیز از مردان عقب ترند. به علاوه نه تنها میان زنان و مردان تساوی حقوق وجود ندارد، حتی میان زن روستایی و شهری هم تفاوت وجود دارد. به اطلاع شما و نیز همه ی کسانی که شیفته ی تعالیم بهائیت هستند می رسانم که مهریه ی زن روستایی برابر با نوزده مثقال نقره است و مهریه ی زن شهری نوزده مثقال طلا! 

ممکن است در این مورد هم توجیه کنند که چون مخارج زن شهری بیشتر از زن روستایی است، مهریه اش هم سنگین تر است. مانعی ندارد هر توجیهی دوست دارند بکنند، مهم آن است که دست از ادعای تساوی حقوق نساو رجال بردارند. 

اما در مورد زرین تاج:

زرین تاج قزوینی که بهائیان طاهره ی قرة العین اش می نامند به کمک میرزا حسین علی نوری مازندرانی که بهائیان بهاء الله اش می شمارند کارگردانی یک ماجرای خونین ترور را به عهده می گیرد. بازیگر اصلی این حادثه ی خونین شخصی بود به نام میرزا صالح شیرازی معروف به ملا عبدالله. اینان نخست از پیروان شیخ احمد احسایی بودند که بعدا به میرزا علی محمد شیرازی پیوستند و بابی شدند. این جناب زرین تاج خانم برادر زاده ی و عروس یکی از دانشمندان بزرگ شیعه به نام ملا محمد تقی قزوینی بود. جناب ملا محمد قزوینی در ملاقات و مناظره ای که با شیخ احمد احسایی داشت، عقاید او را انحرافی دانست و او را تکفیر کرد و شیخیه را گروهی افراطی شناساند. لکه ننگین تکفیر شیخ احمد، دامن سید رشتی جانشین او را هم گرفت و پس از مرگ سید کاظم رشتی این امر شامل حال دیگر شیخیان از جمله میرزا علی محمد هم شد که خود را مانند عده ای دیگر جانشین سید کاظم می پنداشت، زرین تاج خانم که زنی زیباروی و پری چهره بود، در سلک پیروان شیخ احمد در آمد و سپس به گروه شیخیه گروید. او همسر و فرزندانش را رها کرد و به عتبات رفت تا در درس سید کاظم رشتی شرکت جوید. پس از مرگ سید، این خانم پری وش، به کمک همسر سید کاظم مجلس درس آراست و برای جلب و جذب شیخیان روبنده از رخساره ی دل فریب برگرفت و خال دل کش به معرض دید حاضران گذاشت. به این ترتیب عده ای از شیخیان سخت دل به او سپرده و شیفته ی جمال دل ربای او شدند به گونه ای که به آنان قرتیه می گفتند. یعنی پیروان و شیفتگان قرة العین.مدارک مطالبی که تا به حال عرض کردم به این ترتیب است:تاریخ نبیل ص 269‏ ؛ صفحات 31 تا 34 کتاب حضرت بهاء الله و صفحات 272 و 273 تلخیص تاریخ نبیل و صفحات 91 و 92 تذکره‏ ی شعرای بهایی جلد سوم.‏صفحات 282 تا 284 مطالع الأنوار فارسی و ص 305 تذکرة الوفا‏. به خاطر طولانی شدن مطلب اجازه بدهید بقیه ی داستان را در فرصتی دیگر به عرض برسانم. 

 

بهایی:

دوست عزیز جویا متاسفانه این مطلب را از هر جا نقل نموده ای اشتباه است. 

ملاک تعیین مهریه سکونت مرد است نه زن. یعنی با توجه به توانایی مرد شهری یا روستایی مهر انتخاب می شود مه زن روستایی یا شهری. انشاالله با مراجعه به اصل آیات الهی در مورد احکام ازداواج بهائی، سوء تعبیر خود را از این حکم الهی در خواهی یافت. ایدکم الله

 

جویا :

 

هم چنان از استقامت این دوست بهایی در شگفت ام! عزیزم در تاپیک های دیگر رار شد در اثبات بهائیت دلایلی اقامه کنید ولی از آن آیات مشعشع در اثبات حضرت بهاء الله هنوز چیزی نفرموده اید شما اسلام را قبول دارید. در نتیجه ما در اثبات اسلام با شما مشکلی نداریم. مهم اثبات بهاء الله است به وسیله ی شما که نمی دانم چرا طفره می روید. خواهش می کنم! تمنا می کنم! التماس می کنم! یکی از آن آیات را که در اثبات حضرت بهاء الله کار ساز است بیان فرمایید. به راستی فکر نمی کنید خوانندگان این سایت از این همه استنکاف حضرت عالی حوصله شان سر رود. یادتان باشد که آخرین بار تهمت زدید که در مطالب شما دست می برند با این حال باز هم به سراغ سایت آمده اید. مجددا عرض می کنم از در اثبات حضرت بهاء الله یکی از آن آیات را بیاورید که بیانگر و اثبات کننده ی ادعای ایشان باشد به یادتان می آورم که قبلا فرموده اید ایشان رسول و نبی نیست. نکته ی دیگر آن که تا زمانی که شما اثبات مقام حضرت بهاء الله را نفرموده باشید با شما در باره ی احکام و تعالیم بهائیت بحث نخواهم کرد این مطالب را که در باره ی عدم تساوی حقوق زن و مرد در بهائیت نوشتم مخاطبم شما نیستید با شما بحثم همان است که چند شب است با کمال شجاعت از آن طفره می روید. این را برای عزیزانی به جز شما می نویسم: عزیزان بهائیان کتابی دارند به نام « گنجینه ی حدود و احکام» این کتاب مانند توضیح المسائل ما شیعیان است که احکام بهایی در آن آمده است. در صفحه ی 167 تا صفحه ی 171 بحث مهریه آمده است و در آن جا از جمله ذکر شده است: از مهریه سئوال نموده بودی. این از احکام حضرت اعلی( یعنی سید باب) است به کتاب اقدس تجدید شده است و آن این است که اهل مدن باید طلا بدهند و اهل قری فضه و این بسته باقتدار زوج است اگر فقیر است یکواحد می دهد و اگر اندک سرمایه دارد دو واحد می دهد و …. لطفا به صفحات کتاب یاد شده مراجعه فرمایید تا بنگرید که چه چیزی دستگیرتان می شود. باز هم یاد آوری می کنم دوست بهایی را به این مباحث احکام و تعالیم راهی نیست تا زمانی که اصل ادعای حضرت بهاء الله را ثابت نکرده اند. از این همه جسارت پوزش می طلبم ولی من هم استقامت در حرف خودم از ایشان آموخته ام. عزیز بهایی لطفا بفرمایید حضرت بهاء الله چه کاره بوده اند که احکام هم صادر فرموده اند؟ 

 

اسپرینگ:

 

جناب Jooya 

خدا نکند که “گنجینه ی حدود و احکام” مانند توضیح المسائل شما شیعیان باشد. فرق بسیار در میان است. این گنجینه جمع آوری از بیانات و آثار وحی در آئین بهائی می باشد و نه اثری از یکی از علمای فی البهاء! 

بنده در حال حاضر این کتاب را ندارم. ولی با اطمینان به نوشته ی شما بحث را ادامه می دهم. 

در جواب محمد نگاشتید :”محمد جان! در بهائیت نه تنها زنان حق شرکت و عضویت در بیت العدل را ندارند، بلکه در سهم الإرث نیز از مردان عقب ترند. به علاوه نه تنها میان زنان و مردان تساوی حقوق وجود ندارد، حتی میان زن روستایی و شهری هم تفاوت وجود دارد. به اطلاع شما و نیز همه ی کسانی که شیفته ی تعالیم بهائیت هستند می رسانم که مهریه ی زن روستایی برابر با نوزده مثقال طلاست و مهریه ی زن شهری نوزده مثقال طلا! ممکن است در این مورد هم توجیه کنند که چون مخارج زن شهری بیشتر از زن روستایی است، مهریه اش هم سنگین تر است. مانعی ندارد هر توجیهی دوست دارند بکنند، مهم آن است که دست از ادعای تساوی حقوق و رجال بردارند.” 

همان طور که Bahai گفت:”ملاک تعیین مهریه سکونت مرد است نه زن. یعنی با توجه به توانایی مرد شهری یا روستایی مهر انتخاب می شود مه زن روستایی یا شهری. ” 

خود نیز در بیان منقول از کتاب “گنجینه ی حدود و احکام” نقل نمودید که:”اهل مدن باید طلا بدهند و اهل قری فضه و این بسته باقتدار زوج است ” 

اگر دقت نمایید آمده است که اهل مدن طلا بدهند. فکر می کنم در سنت رسم بر آن بود که مرد به زن مهریه دهد. به همین جهت لطفا برای کاربر محمد در اصلاحیه ای مطالب فوق را اصلاح کنید. 

مهریه در آئین بهائی به عنوان تداوم رسم دیرین و زیبا ی ایرانی پذیرفته شده است. ولی مشکلات منبعثه از آن که در قبل از آئین بهائی وجود داشته برداشته شده است. حضرت بهاءالله، حداقل و حداکثری برای مهریه انتخاب کرده اند. که حداقل آن برابر 19 مثقال نقره می باشد که فکر کنم در حدود 15000 تومان می باشد. مردی که در روستا زندگی می کند به علت در نظر گرفتن مسائل اقتصادی، با توافق با همسر خود مهریه ی خود را بین 19 مثقال نقره (1واحد نقره) تا 95 مثقال نقره (5واحد نقره) تعیین می کنند. مردانی نیز که در شهر سکونت دارند نیز از یک تا پنج واحد طلا را انتخاب می کنند. در آثار بهائی مذکور است که اگر زوجین به حداقل (یعنی یک واحد نقره) اکتفا کنند عندالله مقبولتر است. پس محدودیت هایی مثل مهریه هم که مانع از ازدواج می شده اند، در آئین بهائی برداشته شده است.Spring

 

جویا :

 

دوست محترم اولا قرار بود مؤدبانه و به دور از توهین به دیگران سخن بگوییم. لحن حضرت ‏عالی در مقایسه ی میان توضیح المسائل و گنجینه ی حدود و احکام توهین آمیز و به دور از ‏ادب است. ثانیا بنده عرض نکرده ام: مهریه ی زن روستایی برابر با نوزده مثقال طلاست و ‏مهریه ی زن شهری نوزده مثقال طلا‎!‎‏ شاید اشتباه تایپی صورت گرفته است. من عرض کرده ‏ام مهریه ی زن روستایی برابر با نوزده مثقال نقره و مهریه ی زن شهری نوزده مثقال طلاست. ‏سپس عین عبارت گنجینه ی حدود و احکام را آورده ام چنان که معلوم است این نوزده مثقال ‏حداکثر است. اما سئوال آن جاست که بنا به فرموده ی حضرت بهاء الله در جایی دیگر: ممکن ‏نیست سعادت عالم انسانی کامل گردد مگر به مساوات کامله ی زنان و مردان( به نقل از نظر ‏اجمالی در دیانت بهایی نوشته ی احمد یزدانی ص 47. در ضمن این کتاب مورد تأیید جناب ‏شوقی ربانی است) اگر قرار است مساوات کامله میان زنان و مردان برقرار باشد چرا میان ‏مهریه ی زن شهری و روستایی و نیز سهم الإرث میان زن و مرد تفاوت است؟ در همان ‏گنجینه ی حدود و احکام مثلا سهم پدر 420 سهم از 2520 سهم است و سهم مادر 360 سهم ‏و نیز سهم برادر 300 و سهم خواهر 240 و به علاوه خانه مسکونی و لباس های مخصوص ‏میت هم متعلق به فرزند ارشد پسر است. گنجینه ی حدود و احکام ص 118 تا 125 اینک ‏بفرمایید این مساوات کامله چگونه حاصل است. ‏ 

اما ثالثا که اصل بحث حقیر است. دوست عزیز من بنا ندارم با یک بهایی مؤمن در باره ی ‏احکام بحث کنم. علتش هم روشن است چون هر دینی برای خود احکامی دارد که با ایمان به ‏اصل آن دین انجام آن احکام هم کاملا توجیه پذیر است. چنان که قبلا هم عرض کرده ام من ‏این بحث را برای شما دوست بهایی نگفته ام با شما بحث اساسی تری دارم که خوشبختانه ‏باب آن را گشوده اید و امیدوارم به نتیجه ی خداپسندانه برسد. علت آن که وارد بحث احکام ‏نمی شوم همان است که گفتم اگر کسی به آئینی اعتقاد داشته باشد، نسبت به تعالیم و احکام ‏آن دین و آئین هم توجیه است. چنان که ممکن است مراسم عشای ربانی مسیحیان برای ما ‏بی معنا باشد یا مراسم حج ما برای آنان. منتهی تناقض در احکام و تعالیم، قابل توجیه نیست. ‏یعنی اگر قرار است مساوات کامله میان زن و مرد باشد تفاوت در سهم الارث معنا ندارد. باز ‏هم یاد آوری می کنم: اجازه بدهید در باره ی اصل ادعای حضرت باب و بهاء به نتیجه ‏برسیم. بحث تعالیم و احکام بماند برای بعد از اثبات اصل ادعا.‏ 

 

بهایی:

 

جویا جان زوج با زوجه فرق دارد .اهل مدن باید طلا بدهند و اهل قری فضه و این بسته باقتدار زوج است .ملاک تعیین مهریه اقتدار زوج و سکونت اوست نه زوجه .جویا جان شما که دسترسی به آثار بهائی دارید خود به آنها رجوع کنید تا حقانیت را دریابید .چون قضاوت شخصی است و شما قضاوت نموده اید من هر آبه را بگویم شما نمیپذیریدپس لطفا این بحث را پایان دهید.

 

جویا:

 

بهایی عزیز سلام عرض می کنم. خوش حالم که حضور شما را در سایت هم چنان شاهدم و از استقامت شما در نپرداختن به اصل بحث هم چنان شگفت زده! دوست عزیز ممنون ام از این که یاد آوری فرموده اید که زوج با زوجه فرق دارد. کاش می افزودید که مهریه را هم زوج باید بدهد نه زوجه. پیش از این که این بحث را به پایان ببرم، از شما تقاضا می کنم مجددا عرائض مرا مروری دوباره بفرمایید و بگویید که چرا حقوق نسا و رجال به طور مساوات کامل به فرموده ی حضرت بهاء الله در سهم الارث و نیز تفاوت مهریه ی زن روستایی و شهری ( با توجه به اقتدار زوج و سکونت او) رعایت نشده است. راستی به اطلاع شریفتان برسانم که جناب اسپرینگ زحمت کشیده و وارد بحثی شده اند که حضرت عالی از ورود به آن سرباز می زدید، لطفا به آن قسمت مراجعه فرمایید و فرمایشات ایشان و عرائص بنده را بخوانید. در ضمن چون عنوان این بخش نظر صریح بهائیت در مورد ادیان است به اندرز جناب اسپرینگ گوش جان می سپارم و عرض می کنم: چنانکه پیشتر هم گفته ام حضرت بهاء الله نبوت و رسالت را به وجود مسعودحضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم پایان یافته می داند. اشراقات ص 293 این را هرگز فراموش نفرمایید و اگر پاسخی در خور دارید، لطفا بفرمایید. در ضمن خدمت اسپرینگ عزیز یاد آوری می کنم که زبان عربی که جناب بهاء الله بسیاری از آثارشان را به آن زبان نوشته اند فرهنگ خاص خودش را دارد که بی تردید حضرت بهاء الله از آن آگاه بوده اند. قد انتهت به الرسالة و النبوة یعنی رسالت و نبوت به آن حضرت انتها پذیرفته است. انتها در فارسی یعنی پایان! مبادا بفرمایید این عبارات در فرهنگ حضرت بهاء الله معنای دیگری دارد. 

 

اسپرینگ:

 

…نظرتان در مورد “مهریه در آئین بهائی به عنوان تداوم رسم دیرین و زیبا ی ایرانی پذیرفته شده است. ولی مشکلات منبعثه از آن که در قبل از آئین بهائی وجود داشته برداشته شده است. حضرت بهاءالله، حداقل و حداکثری برای مهریه انتخاب کرده اند. که حداقل آن برابر 19 مثقال نقره می باشد که فکر کنم در حدود 15000 تومان می باشد. مردی که در روستا زندگی می کند به علت در نظر گرفتن مسائل اقتصادی، با توافق با همسر خود مهریه ی خود را بین 19 مثقال نقره (1واحد نقره) تا 95 مثقال نقره (5واحد نقره) تعیین می کنند. مردانی نیز که در شهر سکونت دارند نیز از یک تا پنج واحد طلا را انتخاب می کنند. 

در آثار بهائی مذکور است که اگر زوجین به حداقل (یعنی یک واحد نقره) اکتفا کنند عندالله مقبولتر است. پس محدودیت هایی مثل مهریه هم که مانع از ازدواج می شده اند، در آئین بهائی برداشته شده است” اگر مسئله ی مهریه حل شد بفرمائید .

 

جویا:

 

با سلام خدمت اسپرینگ عزیز اولا مسأله ی مهریه هنوز حل نشده است. توجه بفرمایید بحث بر سر این نیست که حداقل و حداکثر مهریه چقدر باشد. ممکن است زن و مرد در مورد مهریه به یک شاخه نبات توافق کنند. بحث بر سر آن است که چرا زن روستایی مبنای مهریه اش نقره است و زن شهری طلا! این را روشن بفرمایید. من مجددا عین عبارت گنجینه ی حدود و احکام را که متأسفانه شما آن را در دسترس ندارید نقل می کنم و مجددا یاد آوری می کنم که سخن در آن نیست که حداقل و حداکثر مهریه چقدر باشد، سخن در آن است که چرا میزان و معیار مهریه ی زن روستایی و زن شهری تفاوت دارد. ممکن است یک روستایی بسیار ثروتمندتر از یک کارمند جزء شهری باشد و بخواهد نوزده مثقال طلا مهریه ی زنش بکند. مانعی دارد یا ندارد. عرض نمی کنم بیش از نوزده مثقال چون معیار را نوزده مثقال قرار داده اند بسیار خوب من در آن حرفی ندارم چون هر آئینی چنان که عرض کردم برای خودش مقرراتی دارد. عرض بنده در آن است که چرا معیار مهریه ی زن روستایی نقره است و زن شهری طلا. همین. حالا به عبارت گنجینه توجه و قضاوت فرمایید: در کتاب اقدس نازل قوله تعالی: لا یحقق الصهار إلا بالأمهار. قد قدّر للمدن تسعة عشر مثقالا من الذهب الأبریز و للقری من الفضة. و من اراد الزیادة حرّم علیه أن یتجاوز عن خمسة و تسعین مثقالا. کذالک کان الأمر مسطورا. دامادی تحقق نمی یابد مگر به مهر( یعنی دادن مهریه واجب است) برای شهرها نوزده مثقال طلا و برای روستاها نقره قرار داده شده است. و هر کس که بخواهد بیشتر بدهد حرام است که از نود و پنج مثقال تجاوز کند. این چنین است که امر ( مهریه) نوشته شده است. جناب عبدالبهاء هم در توضیح این حکم اقدس چنین گفته است: از مهریه سئوال نموده بودی. این از احکام حضرت اعلی است، به کتاب اقدس تجدید شده است. و آن این است که اهل مدن باید طلا بدهند و اهل قری فضه. و این بسته باقدار زوج است. اگر فقیر است یک واحد می دهد و اگر اندک سرمایه دارد، دو واحد می دهد، اگر با سر و سامان است، سه واحد می دهد؛ اگر از اهل غناست، چهار واحد می دهد و اگر در نهایت ثروت است، پنج واحد می دهد. فی الحقیقه بسته به اتفاق میان زوج و زوجه و ابوین است. هر نوع در میان اتفاق حاصل شود مجری است… انتهی. اگر دنباله ی مسائل و احکام این باب را ملاحظه بفرمایید تماما همین گونه توضیحات است و در هیچ یک از آن ها از این مسأله عدول نشده است که شهری طلا و روستایی نقره باید بدهد. بله در اندازه یک یا دو و … مثقال سخن به میان آمده است ولی در باره ی نقره و طلا هیچ اذنی داده نشده است. سئوال این است چرا مهریه ی زن روستایی یک یا دو یا سه و … یا حداکثر نود و پنج مثقال نقره است و زن شهری یک و یا حداکثر نود و پنج مثقال طلا؟ این را پاسخ بفرمایید و ولطفا به حواشی دیگر نپردازید. اشتباه دیگر شما آن است که فرموده اید حداقل را نوزده مثقال نقره تعیین کرده اند، خیر! حداکثر را نود و پنج مثقال نقره برای اهل روستا و نود و پنج مثقال طلا برای اهل شهر معین فرموده اند. در ضمن دوست عزیز در خانه ی هر شیعه ی مؤمنی یک رساله ی توضیح المسائل وجود دارد که احکامش را از آن ببیند و بداند. در شگفتم شما بهایی مؤمن چطور گنجینه ی حدود و احکام را ندارید تا دچار اشتباه نشوید. نمی دانم اقدس دارید یا خیر، آن را هم داشتید مشکل حل می شد من حکم را از اقدس به نقل از گنجینه نقل کردم هر چند اقدس هم موجود است. با زهم تکرار می کنم و از این تکرار پوزش می طلبم: چرا مهریه زنان روستایی نقره و مهریه ی زنان شهری طلاست؟ حداقل یک و حداکثر نود و پنج مثقال آن مهم نیست مهم نقره و طلا بودنش است. چشم به راه پاسخ روشن شمایم 

 

اسپرینگ:

 

جناب Jooya، 

خواستم چیز دیگری خطابت کنم. اگر سیل تواتر نگارشت همچنان رفت تو را زین پس آن مکنونه لقب خواهم نامید. 

فرمودید:”از این که حقیر را متهم به ناسازگاری ظاهر و باطن فرموده اید، تشکر می کنم ” 

آنجا بحث احساس درونی خودم راجع به خودم بود نه شما. متون را درست بخوان، ولی درکت از مورد ثانی مورد اشاره ات درست است. 

بنده نیز سوالاتی را در پست قبلی ام پرسیدم که خوشحال می شوم پاسخ گوئید. پرسیدی که:”اینک بفرمایید چرا زن روستایی نمی تواند تقاضای مهریه ی طلا داشته باشد؟ چرا سهم الإرث زن و مرد متفاوت است؟ ” 

علت همان است که رفت. دقیقا علت 30 روز روزه گرفتن مسلمین همان علتی است که زن روستائی نمی تواند تقاضای مهریه ی طلا کند. اگر در فرهنگ شما هه ی چیزی که گیر زن می آید مهریه است در آئین بهائی این چنین نیست. در مورد تفاوت سهم الارث هم باز بسیار جالب است که علت دقیقا همان علت تفاوت در ارث زن و مرد در اسلام است. 

سوال می پرسم که در حاشیه دوست دارم جواب دهید: 

“آیا شما معتقدید که در اسلام ما تساوی حقوق زن و مرد را داریم؟” 

درکت از اصل تساوی حقوق رجال و نساء به علت آنکه اندک بهره ای از جامعه شناسی نداری ضعیف است و اگر مداقه می نمودی در نوشتار و تعقل می نمودی در اندیشه ات می دانستی که تساوی زن و مرد ربطی به این مطالب ژرف شما ندارد. دیانت بهائی در مورد تساوی زن و مرد مطلبی را می گوید که خوشبختانه هنوز مسلمین بر آن واقف نشده اند و گرنه می گفتنند که در قرآن هست! 

 

جویا:

 

…بنده چند بار عرض کنم: هر دینی احکام مخصوص خودش را دارد. من به اصل حکم ارث یا مهریه کاری ندارم. سئوال من به طور روشن این است: 

حضرت بهاء الله فرموده است میان زن و مرد باید مساوات کامل باشد. به کلمه و معنای «مساوات» و « کامل » توجه فرمایید. اینک بفرمایید: 

1- چرا میان مهریه ی زن و روستایی و زن شهری فرق است؟ 

2- چرا سهم الارث زن و مرد فرق دارد؟ 

3- این را هم بیفزایید: چرا زنان حق ندارند عضو بیت العدل باشند؟ 

توجه دارید که اسلام ادعای تساوی حقوق زن و مرد را ندارد. اما بهائیت این را به عنوان یکی از احکام و تعالیم مشعشع خود بر می شمارد. هر چه جناب اسپرینگ کم لطفی کند، حقیر از موضع خویش تا زمانی که به صورت منطقی رد نشده باشد، کوتاه نخواهم آمد. 

 

آدرنالین911:

دوستان عزیز سلام 

جویای عزیز ببخشید که هنوز با شما آشنا نشده به بحث میپردازم.متاسفانه این از معایب این تالارهاست و امیدوارم شما که احتمالا با این محیطها آشنایی دارید این ایراد را بر ما ببخشایید. 

دوست عزیزم شما مدام تکرار میکنید ” پرسش من آن است که یکی از تعالیم بهائیت تساوی کامل (دقت کنید کامل ) حقوق نسا و رجال است. اینک بفرمایید چرا زن روستایی نمی تواند تقاضای مهریه ی طلا داشته باشد؟ چرا سهم الإرث زن و مرد متفاوت است؟ 

” اگر بار دیگر به گفته خود توجه کنید خواهید دید که مهر زن روستایی و شهری ابدا ربطی به تساوی حقوق رجال و نسا ندارد.و من تعجب میکنم که چطور شما این را مطرح میکنید و دیگران هم ادامه میدهند.البته سوال دوم وارد است که متاسفانه تا به حال بدان جوابی داده نشده است.اما از آنجایی که شما بارها تکرار کرده اید که صحیح نمیدانید با پیروان دیانتی در مورد احکامش بحث کنید و عزیزان بهایی هم در جواب سوال اول شما آنچه فکر میکردند صحیح است پیشنهاد میکنم به مسائلی بپردارید که برای شما اصل است و دوستان بهایی هم در آن مورد اظهار نظر نکرده اند. 

در اینجا توضیحی میدهم که امیدوارم که به جای این که بر آتش این بحث دامن زند آن را جمع کند و به سراغ سوالات اساسی شما برویم.در جواب این سوال شما که میفرمایید ” اینک بفرمایید چرا زن روستایی نمی تواند تقاضای مهریه ی طلا داشته باشد؟” با توجه به جواب دوستان بهایی که فرمودند ” ملاک تعیین مهریه سکونت مرد است نه زن. یعنی با توجه به توانایی مرد شهری یا روستایی مهر انتخاب می شود مه زن روستایی یا شهری”باید بگویم که زن روستایی هم میتواند تقاضای مهر طلا کند به شرطی که با یک مرد شهری ازدواج نماید. 

اما در مورد نکته دیگر که شما فرمودید ” خلاصه بحث آن است که ایشان می خواهد بفرماید هر چه من می گویم درست است. ایشان هم مرتکب همان اشتباه شما شده است. یعنی نخست خود را حق انگاشته و اینک می گوید باید چشم و گوش را از همه چیز به جز آن چه که من می گویم بربندید تا به حقیفت نائل شوید” باید بگویم از شما که ظاهرا مسلمان اهل مطالعه ای هستید انتظار نداشتم که چنین حرفی بزنید .چرا که اگر این گفته را اشتباه بدانیم باید بدانید که در آن صورت اولین اشتباه را حضرت علی(ع) مرتکب شدند که در جواب سوال کمیل که شرط یافتن حقیقت را میپرسید همین جواب را دادند. اما اگر کسی بگوید خدای ناکرده حضرت علی اشتباه کردند من هرگز نمیپذیرم .آیا اشتباه کسانی که گالیله را محکوم کردند این نبود که به جای اینکه با چشم و گوش خود و از طریق گفته های خود گالیله در مورد حقیقت آن قضاوت کنند میزان را تفاسیر کشیشان بسیار برجسته قرار دادند. و آیا اگر یهودیانی که حضرت مسیح را به صلیب کشیدند، گفته های ایشان را با گوشهای پاک از یاوه های دیگران میشنیدند مرتکب چنین معصیتی میشدند؟ 

شما میتوانید بگویید حضرت علی و بهاالله اشتباه کردند و قاتلین مسیح و گالیله حق داشتند اما لااقل به ما اجازه دهید که نظر شخصی خود را حفظ کنیم و این گفته ها را نپذیریم. 

دوستدار حقیقی شما Adrenalin911. 

 

جویا:

 

به آقا یا خانم 911( این نام راحت تر است) خوش آمد عرض می کنم و حضورشان را در سایت گرامی می دارم. دوست عزیز نادیده و ناشناخته، حقیر پیشتر هم گفته ام که اصولا با بحث مربوط به احکام مخالف ام. علتش هم روشن است. هر دینی برای خود احکام خاص خودش را دارد. این را جناب اسپرینگ هم پس از آن که ( البته به نظر بنده) نتوانسته اند به لااقل دو پرسشی که جای هیچ گونه تأویل و توجیه ندارد( یعنی تفاوت سهم الارث و حرمت جضور و عضویت زنان در بیت العدل) پاسخ دهند، فرموده اند. اما نکته ی مهمی که از جناب اسپرینگ و سرکار و همه ی بهائیان فرهیخته تقاضا دارم روشن بفرمایند آن است که می دانیم و می دانید که بهائیت بزرگترین دست آورد خود را به عنوان یک دین جوان و جدید، تعالیم دوازده گانه می داند. البته در یک فرصت مناسب بررسی جداگانه ی هر یک از این تعالیم در برنامه ی حقیر هست. اما به خاطر پیش آمدن بحث در این بخش، موضوع تساوی حقوق رحال و نساء که از تعالیم دوازده گانه است، مطرح شد. بنده هم با توجه به فرمایش حضرت بهاء الله به نقل احمد یزدانی در کتاب نظر اجمالی به دیانت بهایی، که گفته است باید میان زن و مرد مساوات کامل باشد، این موضوع را عنوان کردم که چرا ( بنا بر آن چه که شما جناب 911 می فرمایید) زن روستایی نمی تواند از مرد روستایی تقاضای مهریه ی طلا کند. چرا سهم الارث زن و مرد متقاوت است( خوشبختانه شما انصاف و مروت به خرج داده اید و این اشکال را پذیرفته اید) و بالاخره آن که چرا زنان در مرکز تشریع و قانون گذاری بهائیت و مهم ترین نهاد و سازمان دینی امر مبارک، یعنی بیت العدل نمی توانند عضو شوند؟ دوست بهایی ما فرموده است: برای آن که موجبات زحمت بانوان فراهم نیاید!

خدا را در نظر آورید، آیا این پاسخ درست است؟

این مساوات کامل است؟

باز هم عرض می کنم: از آن جا که بهائیان در باره ی تعالیم دوازده گانه بسیار مانور می دهند و بسی به اَن می بالند، بنده این بحث را مطرح کردم. هنوز هم پاسخ خود را نگرفته ام. 

 

البته چنان که شما جناب 911 فرموده اید، حقیر هم چنان معتقدم که باید اصل ادعای حضرات باب و بهاء معلوم و سپس اثبات گردد. حتی بحث تعالیم هم از فرعیات است. در این باره هم خواهش می کنم به مباحثی که تا به حال انجام گرفته است،بذل عنایتی و قضاوتی بفرمایید. از توجه شما بسی سپاسگزارم…

 

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

13 − 9 =