بهائیت و اهانت به امامان

0 769

اهانت به مقدسات از منظر فرهنگى مهمترین عامل قدرت و نقش آفرینی یک فرهنگ ، مقدسات حاکم بر آن جامعه است .آن گونه که با تخریب این ستون های مستحکم به راحتی می توان فرهنگ آن جامعه را به نابودی کشاند پیشرفت روز افزون اسلام و مکتب اهل بیت و حضور میلیونی محبان خاندان پیامبر (ص) در مراسم گرامیداشت ائمه معصومین علیهم السلام علیرغم همه تهدیدها موجب خشم و ناراحتی بیش از حد و مستاصلانه دشمنان شکست خورده اسلام و عناصر بی فرهنگ وابسته به آنان شده است. توهین به مقدسات دینی و رهبران الهی ، نوک پیکان سلطه گری فرهنگی جهان غرب است و در هر برهه ای از زمان که جریان سلطه تیرهایش پیایی به سنگ خورده است مستأصلانه تاکتیک توهین به استوانه های عقیدتی مسلمین را در پیش گرفته است تا شاید بتواند عرصه دیگری را برای خود باز کند و از فشار شکست خود رهایی یابد. در مقابل این روند مبارزه با مقدسات و معنویات، شیعه تا به امروز بیشترین مقاومت را داشته است.

شیعیان نه تنها توانسته اند باورها و مقدسات خود در این طوفان تهاجم فرهنگی حفظ کنند بلکه تا حدود زیادی موفق به نشر این باورهای مقدس به سایر جوامع نیز شده اند. هرگاه غرب، مقدسات مسلمانان را زیر سوال می برد و با واکنش محکم مردم مواجه می شود ولی این وظیفه پیروان اسلام و مکتب اهل بیت را در معرفی چهره درخشان و فضائل اخلاقی و علمی خاندان پیامبر اکرم (ص) سنگین تر میکند.

چنانچه باب توهین به مقدسات و رهبران الهی باز شود به طور قطع و یقین همه ادیان و مذاهب مقدسه از این روند خطرناک در امان نخواهند بود. نزاع با فرهنگ یک جامعه آیا به هرشکلی مجاز است؟ نزاع هایی از این دست، انتزاعی ترین، بی معناترین و غیرسیاسی ترین بستر برای طرح مساله آزادی بیان، مدارا و دموکراسی هستند. ساختار فرهنگی-اجتماعی نزاع اهانت های اخیر به مقدسات، نسخه‌ای است کوچک از آنچه در ابعادی جهانی حول کتاب »آیات شیطانی« سلمان رشدی در سال ۶۷ و کاریکاتورهای دانمارکی از پیامبر مسلمانان در سال ۸۴ شمسی رخ داد. رشدی و کاریکاتورهای دانمارکی نقشی عمده هم در افزایش اسلام-ستیزی، یعنی شکل امروزی نژاد پرستی در غرب و هم روی دیگر آن، بنیادگرایی اسلامی داشتند. به دلیل تفاوت تجربه تاریخی سی سال گذشته ایرانیان از اسلام این حاشیه ضروری است که اسلام ستیزی غربی برخلاف ادعایش، مسلمانان بنیادگرا را آنقدر هدف نمی‌گیرد که عموم مردم عادی کشورهای مسلمان را. بر سر بن لادن وامثال او یکسان بمب می‌ریزد و آنها را در خیابان های غرب یکسان تفتیش بدنی می کند.

رشدی و کاریکاتورهای دانمارکی به کمک روایت نو استعماری از برتری فرهنگی غرب بر شرق آمدند. آنها به توپخانه ای فرهنگی مهمات رساندند که کارش سرپوش گذاشتن بر نژادپرستی های غرب بود که شمه ای از آن را در گوانتاناما و ابوغریب و بگرام دیده ایم. کاریکاتورها را یک دانمارکی کشیده بود ولی آیات شیطانی را یک مسلمان غربی شده، به قول فرانتس فانون، پوستی سیاه با ماسکی سفید. این اسطوره ها امور مشترک فرهنگی در میان یک قوم و ملت، و یا بخشی از آن هستند که لزوماً نباید به هیچ‌کس و گروه خاصی تعلق داشته باشند.

منابعی عمومی هستند که مشمول قانون انفال می‌شوند و هرکس می‌تواند سهمی از آن بگیرد یا آن را به حال خود رها کند… این به این معنی نیست که اسطوره ها شکل و گاه نام عوض نمی‌کنند و یا در رقابت با اسطوره های جدید فراموش و به حاشیه رانده نمی شوند. اما سیر زندگی و مرگ اسطوره ها نه محصول خش انداختن حسی از طریق هنر و نه حتی محصول بحث‌های مفهومی از طریق فلسفه و منطق و یا شکل شبه علمی آن در آثار ریچارد داوکینز، بلکه محصول تغییر در روابط اجتماعی، تاریخی و اقتصادی است. چرا که اسطوره ها تنها بیانی نمادین از درد ها و نیازهایی هستند که روابط حاکم بر یک جامعه در دوره ای خاص ایجاد می کنند.

در بعدی کلان تر باید گفت که تا زمانی که شرایط اجتماعی و اقتصادی مولد بیگانگی شدگی انسان‌ها از خود، از اجتماع و از طبیعت وجود داشته باشند تنها از یک دین به دین دیگر و از یک ایدئولوژی به ایدئولوژی دیگر می‌توان رفت. دین چیزی بیش از بیان حسانی بی‌واسطه و مشترک از با هم بودگی یک جمع و قوانین نانوشته ملزوم برای این با هم بودگی نیست.

از این منظر ایدئولوژی جهان مدرن در غرب، دین جدید این بخش از جهان است. آن‌ها که مومنانه به دین ستیزی می‌پردازند، نمی‌دانند که آنچه روشنگری و بی خدایی می نامندش اگر هم از فلسفه و تفکر آغاز شده باشد، که نشده، برای اینکه نقش وسیع اجتماعی بازی کند باید چارچوب اصلی خود را در باورهای عام نقدناپذیر فرموله بندی کند و مجبور به ساخت اسطوره های جدید برای خود است. اسطوره هایی که به همان میزان از تن دادن به تحلیل مفهومی امتناع می کنند که اسطوره های مذاهب پیشین.

اگر شوخی با اسطوره های مسیحی به تحریک شدن مسیحیان در غرب نمی انجامد برای این است که امروزه مسیحیت منبع اسطوره های انسجام دهنده اجتماعی در این جوامع نیست. یکی از نویسندگان نوشت:

…معضلات اجتماعی ،بخشی از جامعه روشنفکری رادر پنداری غلط به سمت ارزش تلقی کردن دین ستیزی کشانده است. گویی به سخره گرفتن ارزش ها و باور هایی که بخشی مهم از مردم به آنها معتقدند عملی ساختار شکن و مترقی است و جامعه را به ساحل رهایی رهنمون می سازد! او ادامه می دهد: از نظر من به عنوان فردی معتقد و مذهبی، ترانه شاهین نجفی(در هتاکی به ساحت حضرت هادی و امام زمان (ع)) چون مرز مشخصی با تمسخر واستهزاء ندارد و عرف جامعه در خصوص مقدسات را رعایت نکرده است، مشکل آفرین است و نظری منفی نسبت به این آهنگ دارم.همچنین چون باعث آلام و درد و رنج مومنان و شیعیان معتقد شده است به لحاظ اخلاقی نیز ایراد و اشکال دارد. پیامد آن دامن زدن به فضای تخاصم و ستیز و تنش در جامعه است و از منظر کارکرد گرایی آرامش جامعه را مختل می سازد.در سرمشق مدرنیته احترام به فرهنگ و مقدسات فرق،ادیان و آئین ها معیار مدنیت و رفتار متمدنانه بشمار می رود. بنابراین ترانه فوق می تواند عملی غیر مدنی نیزتلقی شود.

سخن بر سر نفی توهین به مقدسات و کاربست واژه های تحریک کننده است. هر جامعه ویژگی های خاص خودش را دارد. تحمل هم امری نسبی است و در طول زمان تغییر می کند اما در هر مقطعی باید حساسیت های جامعه را در نظر گرفت. توافق بر سر رعایت نقاط حساس طرفین و عدم توهین و جسارت به باور های مورد ارزش هر یک از ادیان جامعه جهانی و بخصوص به آنهایی که پیروان بیشتری دارند جامعه جهانی را از برخورد های خشونت بار عقیدتی می رهاند. این تحمل نیاز به تمرین و مداومت دارد. ضدیت بی ملاحظه و کور تحت عنوان مطلق کردن ارزش ساختار شکنی آن روی دیگر سکه حفظ ساختار های موجود به هر قیمتی است و هر دو رهزن حقیقت هستند. لازمه زندگی اجتماعی وفق مبانی حقوق بشر و الزامات زندگی مدنی و اصول اخلاقی و انسانی ، نفی هرگونه اهانت به مقدسات است و مرز آزادی بیان حفظ این خط قرمز هاست که هر انسانی بویژه اصحاب رسانه و هنر ملزم به رعایت آن هستند.

سابقه اهانت به ائمه علیهم السلام در میان بهائیان اولین سابقه‌ای که از حزب بابی و پیروان جناب باب در اهانت به مقدسات اسلامی به ذهن متبادر می‌شود، همان جشن ها و پایکوبی‌های آنان به پیروی از قره العین در کربلای معلی و در ایام عزاداری حضرت سید الشهدا است. هر چند که بهائیت، امروز دم از بزرگداشت مقام امام حسین در ایام محرم می‌زند، اما این سابقه‌ی ننگین در ذهن شیعیان هرگز پاک شدنی نیست.

در کتاب مائده آسمانی در جلد هشتم و صفحه 186 می‌خوانیم: اول فتنه در عراق ظاهر، چه که در اول یوم عاشورا مقام حزن، سرور ظاهر، و مقام صمت، صوت تصنیف مرتفع. باری این کلمات سبب اعلاء کلمه‌ی نفوس خبیثه شد.

سابقه‌ی دیگر در توهین به مقدسات شیعی را خود بهاءالله در دست دارد. آن جا که وجود مقدس امام زمان علیه السلام را موجودی موهوم خواند و نواب اربعه را افرادی گمراه معرفی کرد که بحث امام زمان و غیبت آن بزرگوار را به راه انداختند. البته ایشان در مقام توهین به علما و دانشمندان اسلامی نیز سابقه داشته و الفاظ زشت و ناپسندی را به دانشمندان شیعه نسبت داده است. مثلا در موارد عدیده ای از کتاب ایقان ایشان را «همج رعاع» ـ حشراتی که به گرد سر حیوانات در گردشند ـ و «خراطین ارض» ـ کرم های زیر زمینی ـ می‌خواند. (از جمله ص 67 و 191) شیخ محمد باقر اصفهانی را که از علمای بزرگ عهد قاجار به شمار می‌آید، «ذئب» (گرگ) و میر محمد حسین امام جمعه اصفهان را «رقشا» (مار خوش خط و خال) خوانده است (قرن بدیع، ج 2، ص 305) او حتی پا را فراتر این نیز گذاشته و شیعیان را مشرک خوانده است.

ص 140 مائده ج 4 و نیز رحیق مختوم ص 595 آمده است: «لعمرالله حزب شیعه از مشرکین از قلم اعلی در صحیفه حمرا مذکور و مسطور.» این رویه در اخلاف ایشان نیز ادامه داشته و همواره مقدسات اسلامی مورد توهین و تعرض قرار گرفته است. اما آن چه که بسیار قابل توجه است و بهائیت را با این شاخص می‌توان شناخت، داوطلبی همیشگی اینان برای شرکت در چنین اموری است.

گویا مأموریت تاریخی این گروه برای شکستن خطوط قرمز مسلمانان و عادی جلوه گر کردن توهین به مقدسات ایشان تمامی ندارد. در بررسی و تحلیل تاریخ اهانت‌ها و هتک حرمت‌هایی که از شیعیان و علمای شیعه، توسط رهبران بهایی و پیروان این آیین نوپدید به تبعیّت از ایشان شده است و جسارت‌هایی که به مقدّسات و مقام رفیع ائمه‌ی شیعه صلوات الله علیهم اجمعین روا داشته‌اند، به این نکته‌ی اساسی و کلیدی پی خواهیم برد که محور این اقدامات و رفتار شنیع، هجمه به اعتقاد شیعیان به وجود مقدّس امام زمان علیه السّلام است.

اهانت یکی از خوانندگان رپ فارسی خارج‌ از کشور به نام شاهین نجفی، به ساحت مقدّس ائمه‌ی شیعه، امام زمان، حضرت مهدی و به‌ویژه حضرت امام هادی علیهما السّلام، در یک هفته‌ی اخیر،‌ بازتاب‌ها و عکس‌العمل‌های مختلفی به همراه داشته است. نکته‌ی بسیار قابل تأمّل در این میان، برخورد و مخالفت افراد و گرو‌ه‌های غیر مسلمان و شیعه و حتّی ناباوران دینی با این اقدام کثیف، شنیع و غیر انسانی است. از سوی دیگر امّا، بهاییان که فریاد وحدت عالم انسانی ایشان،‌ گوش فلک را کر کرده است، سرمست از باده‌ی این داستان، عنان اختیار از کف داده، سراسیمه و هویدا، به صحنه آمده و همراه با برخی افراد و گروه‌ها و جریانات ضد دین و مذهب، به حمایت تمام عیار از اقدام مشمئز کننده‌ی این خواننده‌ی نگون‌بخت و نیز خود او پرداختند؛ غافل از این که با این اقدام، نقاب از چهره‌شان برافتاده و هر چه برای عوام‌فریبی در باب عدم تعصّب و احترام به اعتقادات دیگر ادیان به خصوص مسلمانان و شیعیان بافته‌اند را به دست خود پنبه می‌کنند!! یکی از حمایت‌کنندگان شاهین نجفی و اقدام موهن او، کاویان صادق زاده‌ میلانی است؛ یکی از مبلغین پرکار بهایی به خصوص در فضای مجازی! او که پس از انتشار اخبار این ماجرا، از خوشحالی (!!) سر از پا نمی‌شناخت، برای حمایت از این فرد و گسترش اقداماتی این گونه در اهانت به ائمه‌ی معصومین علیهم السّلام،‌ به پشتیبانی فردی بسنده نکرد و در اقدامی عجیب، خواستار تشکیل کمپین تبلیغاتی شد!! در فیس‌بوک نوشت: من منتظر کمپین «من هم شاهین نجفی هستم» ام…

از دیگر مبلغین بهایی به تازگی پیدا شده در صحنه‌ی رسانه‌ها، عرفان ثابتی، دانش آموخته‌ی دانشگاه زیرزمینی بهاییان در ایران است. او به نقل از یکی از کاریکاتوریست‌های خارج نشین با ژستی روشنفکرانه در حمایت از این اقدام موهن در فیس‌بوک نوشت: «متاسفانه باید اعتراف کنم که من قضیه «به اعتقادم توهین شده» را نمی فهمم. اعتقاد اگر مبنای منطقی داشته باشد چون امر انتخابی است و نه مثل رنگ پوست و چشم و ملیت و نژاد جبری، با حرف و فحش و فضیحت طوریش نمی شود. فوقش می گویید طبق این مبانی حرف شما ارزش ندارد و خدشه ای در نظام فکری بنده ایجاد نکرده فقط خودتان بی اعتبار شدید. اگر منظور حفظ مصلحت در جامعه ای است که متعصب است یا زودرنج است و رعایت شان و برانگیختن همدلی شان برای هدفی سیاسی و غیره این بحثی است جداگانه. باز هم نمی شود هنرمند را زد توی سرش که «باید» مصلحت سنج باشی.» گویا جناب کاویان میلانی، از طرح موضعشان در مورد خواننده‌ی هتّاک به اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السّلام در بهایی‌پژوهی برآشفته‌اند! ایشان امروز متن موجود در این تاپیک را در فیس‌بوک آورده و ساعتی بعد در یادداشتی که در این زمینه نگاشتند، بهایی‌پژوهی را مورد لطف و عنایت خویش قرار داده، آن را بزدل و بی‌جربزه خوانده و نوشتند: «ب.پ»: اگر شما هم سایت حمایت از شاهین نجفی را راه بیندازید من از کمپین شما حمایت می کنم!! ولی شما شهامت دفاع از حق سخن گفتن دیگران را ندارید. یعنی بزدل و بی جریزه هستید. من از حق حضور شما مخالفان دین بهائی دفاع می کنم ولی شما برای شخصی که ندیده اید و موسیقی که نشنیده اید حکم اعدام صادر می کنید. توهینهای شما به بهاالله به دفعات موهنتر است ولی بهائیان انسان هستند و این فرقیست بزرگ.

قضاوت و داوری در این باره را به کاربران و همراهان بهایی‌پژوهی واگذار می‌کنیم: این که آیا بزرگترین مرجع بحث علمی و گفتگوی اندیشگی دو طرفه و آزاد در زمینه‌ی آیین بهایی، که در سالیان برپایی خود پذیرای خیل عظیم بازدیدکنندگان و مباحثات جذّاب و بدون سانسور علمی بوده و در آینده نیز إن‌شاءالله خواهد بود، بزدل و بی جربزه است یا گروهی که شبانه روز، فریاد تحرّی حقیقت می‌زند و حتّی یک سایت گفتگوی آزاد دو طرفه – با وجود صدها سایت تبلیغی یک سویه – در این فضای پهناور مجازی ندارند!؟ آیا شهامت دفاع از حق سخن گفتن دیگران را بهایی‌پژوهی دارد و با احترام به این حق، فضایی آرام و علمی برای طرح تمامی موضوعات مرتبط به آیین بهایی را فراهم آورده و یا آنان که با وجود وجوب تحرّی حقیقت بر تمامی هم کیشانشان، ایشان را نه تنها از مشارکت در مباحث علمی با دیگران که از مطالعه‌ی مکتوبات آن‌ها نیز منع می‌کنند!؟ ضمناً جناب کاویان! موجب مزید امتنان است اگر در مورد این جمله‌ی حکیمانه: «من از حق حضور شما مخالفان دین بهائی دفاع می کنم» نیز توضیح بفرمایید که این دفاع جانانه در کدامین عرصه است؟! آیا شما حقّ حیات را برای مخالفان دین (!) بهائی محفوظ می‌دانید و یا تشکیلات بیت العدل بهاییان به تازگی جرأت و جسارت یافته و فضای گفتگوی حضوری یا مجازی دو طرفه با غیر بهاییان را تدارک دیده است و یا حضرتعالی اخیراُ به این مهم اقدام فرموده‌اید؟! کمپین جهانی اعتراض و جلوگیری از اهانت به مقدسات گرایش روزافزون آحاد جامعه بشری – به ویژه در جهان غرب- به سوی معنویت و اقبال مردم جهان به دین و تعالیم الهی، مدت هاست خشم محافل لائیک و ضد دین را برانگیخته و اقدامات وسیعی شامل اعمال خشونت علیه معتقدان به ادیان الهی به ویژه مسلمانان را توسط آنان به اجرا گذاشته است.

این فرایندها در سالهای اخیر از طریق رسانه های موهن تشدید شده و از طریق ابزارهای هنری با دستمایه اهانت به پیامبران و پیشوایان مذهبی و مقدسات دینی سازماندهی شده و می شود. اکنون با توجه به اصول انسانی ادب و احترام به عقاید دیگران و مواد اعلامیه جهانی حقوق بشر و مذموم بودن اهانت به مقدسات دینی، این حرکت های به دور از منطق و برنامه ریزی شده برای ایجاد خشونت و تنفر و جنگ و نزاع و خونریزی انسان ها را محکوم نموده و از همه مجامع و سازمان های بین المللی تقاضا داریم به انحاء گوناگون با این حرکت های مشکوک و معاند، مقابله نمایند. بار دیگر از همه اشکال اهانت به مقدسات و پیشوایان دینی ابراز انزجار نموده برای مقابله با این رفتارها از همه فرهیختگان و آزاداندیشان طلب کمک و مساعدت داریم. 

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

بیست − 17 =